چرا 25 سال سكوت؟ - تقابل مشی ائمه با سکولاریزم (1) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

تقابل مشی ائمه با سکولاریزم (1) - نسخه متنی

محمد حسن قدردان قراملکی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

چرا 25 سال سكوت؟

حال اين سؤال پيش مى آيد كه چرا حضرت براى به دست گرفتن حكومت، دست به اقدام عملى و مقابله با غاصبان حق خويش نزدند و به صرف دعوت و تقاضا بسنده نمودند؟ به اختصار، به چهار دليل كه خود حضرت بدان تصريح كرده اند، اشاره مى شود:

1. نبود انصار: «فنظرتُ فَاِذا ليسَ لي معينٌ اِلاّ اهلُ بيتي...»( )

حضرت در اين خطبه، ياوران خود را اهل بيت خويش: ذكر مى كند و در ادامه كلام خويش اشاره مى كند كه اقدام به قيام با اين تعداد، فرجامى جز شهادت ندارد، در حالى كه نه تنها آيين نوپاى اسلام از آن سودى نمى برد، بلكه اسلام با از دست دادن رهبر و مرجعى چون حضرت على(ع) متحمل خسرانى مى شود كه هيچ چيز آن را جبران نمى كرد.

2. فراهم نشدن زمينه لازم: اقدام به يك قيام و به دست گرفتن حكومت ـ و به تعبير امروزى، كودتا ـ در گرو فراهم آمدن شرايط و علل لازم و متعددى است كه در صورت مهيّا نشدن بعضى از آن ها، قيام با شكست مواجه خواهد شد. حضرت به اين نكته توجه كامل داشت و در تشويق و پاسخ ابوسفيان مبنى بر اقدام به بيعت و مخالفت عملى با خليفه وقت، فرمود: «اين مانند آب تلخ و لقمه اى است كه در گلوى خورنده آن گير مى كند و مانند كسى است كه ميوه نارس را مى چيند و همچنين مَثَل آن، مَثَل كسى است كه در زمين ديگرى كشت مى كند.»( )

3. حفظ وحدت: حضرت حفظ اتحاد اسلامى و خوف از بازگشت دوباره كفر را يكى ديگر از علل سكوت خويش ذكر مى كنند: «وَ اَيمُ اللّهَ لَولاَ مَخافةُ الفُرقَةِ بَينَ المسلمينَ وَ اَن يَعودَ الكُفرُ و يَبَورَ الدّينُ لَكُنّا عَلى غيرِ ما كُنّا لَهم علَيه.»( )

4. گذشت از حق خويش: تصدّى مقام حكومت براى حضرت هدف اوّلى و ذاتى نيست، بلكه از منظر حضرت، ارزش حكومت دنيوى از ارزش يك كفش مستعمل هم پايين تر است.( ) بنابراين، هدف از حكومت، احيا و بسط دين مقدس اسلام است و چون حضرت با تأمّل در شرايط و مقتضيات زمانه، مشاهده مى كند كه صلاح اسلام و مسلمانان درسكوت و دامن نزدن به مناقشات است و با اين سكوت، كيان قرآن و اسلام به خطر نمى افتد ـ هر چند حق مسلّم و اختصاصى آن حضرت به يغما برده مى شود ـ از اين رو، با سخاوت هر چه تمام تر، از حق خويش چشم پوشى مى كند. اما نكته در خور تأمّل در كلام حضرت، اظهار بى علاقگى نسبت به دنياست و در ذيل كلامش، هشدار مى دهد كه قيامتى هست و خداوند در اين موضوع بايد قضاوت كند.( )

/ 13