( امام حسين(ع) - تقابل مشی ائمه با سکولاریزم (1) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

تقابل مشی ائمه با سکولاریزم (1) - نسخه متنی

محمد حسن قدردان قراملکی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

( امام حسين(ع)

برخى با مردمى (دموكراتيكى) خواندن نهضت و حركت امام حسين(ع)، مى خواهند بُعد الهى آن را كم رنگ و چنين القا نمايند كه قيام آن حضرت صد درصد با درخواست مردم انجام گرفته است و در نهايت، به ضرس قاطع و بى باكانه، نفى حاكميت خداوند را به امام حسين(ع) نسبت دهند.

مهندس بازرگان مى نويسد: «خروج و حركت سيدالشهداء از مدينه و مكّه به كربلا و به قصد كوفه بنا به اصرار و دعوت شفاهى و كتبى انبوه سران و مردم كوفه، براى نجات آن ها از ظلم و فساد اموى و عهده دار شدن زمامدارى و اداره امور آنان بود; دعوتى بود صد درصد مردمى و دموكراتيك... . جنگ و شهادت يا قيام و نهضت امام حسين و اصحاب او علاوه بر آن كه يك عمل دفاع صد درصد در حفظ و حيثيت اسلام و جانو ناموسشان بود، نشان از اين حقيقت مى داد كه خلافت وحكومت از ديدگاه امـام و اسـلام، نـه از آن يـزيد و خلفـاست، نه از آن خودشان و نه از آن امّت و به انتخاب خودشان است.»( )

تحليل و بررسى

تحليل و تبيين زواياى گوناگون حركت و قيام امام حسين(ع) خود كتاب مستقلى مى طلبد،( ) اما در اين جا نكاتى به عنوان پاسخ به نظريه مزبور ذكر مى شود:

1. حركت امام; برنامه الهى: با تأمّل در روايات پيامبر اسلام و امامان:، اين نكته به دست مى آيد كه قيام و فرجام شهادت امام حسين(ع) يك برنامه الهى و از پيش تعيين شده بود و به عبارت ديگر، امام(ع) براى احياى اسلام، با علم و آگاهى به سوى شهادت گام بر مى داشت.

روايات در اين زمينه متواتر است و خود امام حسين(ع) نيز در مراحل گوناگون حركت خويش، بدان تأكيد داشته است. پيامبر اسلام9 حتى به زمان شهادت امام حسين(ع) اشاره مى كند و آن را آخر سال 60 قمرى ذكر مى نمايد: «يُقتَلُ الحسينُ على رأسِ ستيّن مِن هاجرى.»( )

حضرت على(ع) هم ماه و روز شهادت او را تعيين نموده بود: «وَاللّهِ لَتَقتلنَّ هذهِ الاُمَّةُ ابنَ نَبيّها فِى المحرّمِ لِعَشر مضينَ مِنُه.»( )

امام حسين(ع) در پاسخ امّ سلمه، كه وى را از انجام سفر خود منصرف مى كرد، فرمود: «اى مادر، اگر من امروز نروم، فردا يا پس فردا خواهم رفت. همانا من به روز و ساعت و محل دفن خودم آگاهم.»( )

2. احياى دين; فلسفه قيام: يكى از اهداف قيام امام(ع) اصلاح جامعه اسلامى و انجام فريضه امر به معروف و نهى از منكر بود و خود نيز هنگام ترك مدينه، بدان تاكيد نموده بود: «اِنّما خَرجتُ لِطلبِ الاِصلاحِ في اُمَّةِ جَدّى، اُريد اَن امُرَ بِالمعروفِ وَ اَنهى عَنِ المنكرِ.»( )معناى اين انگيزه آن است كه اگر امام از عدم تشكيل حكومت و همچنين از نقض عهد مردم كوفه هم مطمئن باشد، دست از خروج و قيام خود بر نمى دارد; چرا كه انگيزه اصلى و اوّلى قيام حضرت، همان اداى دين بود و مسأله حكومت و زمامدارى در مراحل پسين مى تواند مطرح باشد، آن هم به شرط اين كه قيام حضرت را با قطع نظر از روايات و علم غيب آن حضرت بررسى كنيم.

بنابراين، اين ادعا كه حركت امام حسين(ع) صد درصد مردمى و در جهت زمامدارى بوده، مطابق تحقيقات روايى و تاريخى و سخنان خود حضرت نيست.

3. خلط مشروعيت سياسى و الهى: اگر فرضاً بپذيريم كه انگيزه حركت امام دعوت كوفيان و تشكيل حكومت دينى و مردمى بود، نظريه تفكيك از آن استنتاج نمى شود، بلكه از آن استفاده مى شود كه در صورت عدم دعوت مردم، امام حسين(ع) هم مانند امامان ديگر، دست به حركت و قيام نمى زد. اما چون دعوت مردمى ـ كه شرط تحقق حكومت است ـ در عصر امام حسين(ع) تحقق يافت، حجت الهى بر امام(ع) تمام شد و آن حضرت مانند پيامبر و حضرت على8، دست به ايجاد زمينه حكومت دينى زد، هر چند در نهايت، با روى گردانى مردم از ايشان، حضرت به فوز شهادت رسيد. اما اين ادعا كه خلافت و حكومت از ديدگاه امام حسين(ع) از آنِ خودش و خدا نيست، وجه آن اصلاً روشن نيست، بلكه مخالف روايات دالّ بر نظريه انتصاب و به خصوص بر خلاف فلسفه سياسى خود امام حسين(ع) است.

4. تصريح به نظريه انتصاب: امام حسين(ع) در روايات متعدد، بر انتقال مشروعيت حكومت از طريق وحى و پيامبر9 به امامان: و خودش تاكيد مى كند:

الف ـ «مجارىُ الامورِ و الاحكامِ على اَيدىِ العلماءِ بِاللّهِ الأمناءِ على حَلالِه و حَرامِه.»( )

/ 13