عن الصادق(ع): إذ اعفا بعض الأولياء زال القتل فإن قبل الباقون من الأولياء الدية وكان الآخرون قد عفوا من القتل والدية، زال عند مقدار ما عفوا عنه من حصصهم وإن قبلوا الدية جميعاً ولم يعف أحد منهم عن شيء منهما فهي لهم جميعا؛ در كتاب دعائم الاسلام از امام صادق روايت شده كه هرگاه بعضي از اولياي مقتول عفو كنند، حكم قتل قاتل از بين ميرود، اگر ساير اوليا ديه را پذيرفتند و ديگر اوليا قتل و ديه هر دو را بخشيدند، سهم ديؤ كساني كه عفو كردهاند از قاتل برداشته ميشود، و اگر همؤ اوليا ديه را پذيرفتند و هيچ يك از ايشان آن را نبخشيد، تمام ديه از آن همؤ ايشان خواهد بود.16اين روايات به روشني دلالت بلكه صراحت دارند كه با عفو بعضي از اولياء قصاص ساقط ميشود. گرچه اين روايات در مورد عفو بعضي از اوليا آمدهاند ولي حكم موردي كه بعضي از اوليا خواهان ديه باشند و قاتل با آن موافق باشد نيز از آنها به دست ميآيد؛ چرا كه نه از نظر فقهي و نه از نظر عرف، احتمال فرق ميان اين دو مورد وجود ندارد، بلكه شايد عرفاً در صورت اخذ ديه، سقوط حق قصاص داشته باشد؛ زيرا با اخذ ديه، چيزي به اندازؤ سهم بعضي اولياء در عوض مقتول به دست ميآيد. از اين گذشته «بنابر مبنايي كه فقهاي ما برگزيدند كه حق را متعلق به قصاص ميدانند نه به امر جامعي ميان قصاص و ديه، گرفتن ديه خود مشتمل بر عفو از قصاص است منتهي عفوي مشروط به عوض . وليّ دم استحقاق گرفتن ديه را ندارد مگر بعد از عفو و عفو از قصاص، نوعي بيع مال نيست تا توّهم شود كه شريك آن ـ وليّ ديگرـ حق شفعه در آن دارد و ميتواند با پرداخت عوض آن به وليّ اول، تمام حق قصاص را مستقلاً از آن خود كند.به هر حال، اين روايات با دو روايتي كه مشهور بدان استناد كردهاند ـ صحيحؤ ابي ولاّد و مرفوعة جميل ـ تعارض دارند، مدلول آن دو روايت اين بود كه با فرض عفو بعضي از ورثه نيز، قصاص ساقط نميشود. بايد اين تعارض از طريق جمع دلالي يا ترجيح سندي، حل شود وگرنه نتيجؤ آن، تساقط هر دو دسته از روايات و رجوع به اصل اوّلي است. پيشتر گفتيم كه مقتضاي اصل اوّلي اين است كه قصاص جايز نيست مگر براي مجموع اوليا.