بیشترلیست موضوعات قصاص حق انحلالي يا مجموعي؟ مسأله نخست: دليل اول دليل دوم؛ تمسّك به روايات خاصه: 1ـ صحيحؤ عبدالرحمن: 7ـ روايت دعائم الاسلام: علاج تعارض تحقيق در مسأله توضیحاتافزودن یادداشت جدید
موءلف در شرح اين مسأله، از مسألؤ نخست هم بحث كرده كه آيا در صورت عفو يا پذيرفتن ديه از سوي بعض از اولياء، حق قصاص ساقط ميشود؟ سرانجام، وي جواز استقلال هر يك از اولياء در استيفاي حق قصاص را از نتايج قول به عدم سقوط حق قصاص قرارداده است.البته همان گونه كه ياد كرديم، در متون فقهي ما اين دو بحث به صورت دو مسألؤ جداگانه مطرح شده است، بلكه در متون فقهي عامه نيز چنين است اگر چه اكثر آنان در صورت عفو يا اخذ ديه از سوي بعض از اولياء به سقوط حق قصاص رأي دادهاند.ما در اينجا هر يك از اين دو مسأله را جداگانه مورد بحث قرار ميدهيم، ميزان تلازم و ابتناي يكي از اين دو مسأله بر ديگري در ضمن بحث روشن خواهد شد.
مسأله نخست:
آيا اگر بعضي از اولياي دم، از حق خود گذشتند يا ديه گرفتند، حق قصاص اولياي ديگر نيز ساقط ميشود؟عبارات فقهاي ما در اين مسأله صراحت دارند كه حق قصاص ساقط نميشود، خلاف اين قول فقط در دو كتاب نقل شده است: يكي در كتاب من لا يحضره الفقيه كه به ذكر اين روايت كه دلالت بر سقوط حق قصاص دارد اكتفا شده است:روي أنه اذ اعفي واحد من اولياء الدم ارتفع القود؛2 روايت شده كه هرگاه يكي از اولياي دم عفو كرد، قصاص مرتفع ميشود.ديگري در كتاب شرايع كه فقط در فرض گرفتن ديه از سوي بعض از اوليا و نه در فرض عفو، اينگونه آمده است:هرگاه اوليا بيش از يك نفر باشند، همه حق قصاص دارند، اگر برخي از آنان خواهان ديه شدند و قاتل هم پذيرفت، پس از پرداخت ديه، بنا به روايتي، قصاص ساقط ميشود. اما رأي مشهور آن است كه قصاص ساقط نميشود و ديگر اوليا پس از آنكه سهم ديهاي را كه قاتل پرداخته بود به او برگرداندند، حق قصاص خواهند داشت. اگر قاتل حاضر نشد سهم ديه به كسي كه خواهان ديه است بپردازد، كساني كه خواهان قصاص او هستند ميتوانند پس از آنكه سهم ديؤ شريك خود را پرداختند. قاتل را قصاص كنند. اگر برخي از اوليا، قاتل را عفو كردند، حق قصاص ساقط نميشود و ديگر اوليا ميتوانند پس از پرداخت سهم ديؤ عفو كننده به قاتل، او را قصاص كنند.3پارهاي از متأخران از جمله صاحب رياض و صاحب مفتاح الكرامه و صاحب جواهر و ديگران، به اين اجماع يا عدم خلاف استناد كردهاند، بلكه در جواهر آمده است كه اين مسأله مفروغ منه است و جاي بحث ندارد. اما انصاف آن است كه به دست آوردن اجماع تعبّدي كاشف از قول معصوم در مثل اين مسأله كه روايات متعددي درباره آن وجود دارد و قائلان به جواز سقوط قصاص در اين مسأله استدلالهاي گوناگوني دارند، جداً مشكل است. افزون بر اين، صاحب شرايع در مورد قائلان به اين قول، تعبير «مشهور» را آورده بود، بلكه در كتاب خود ـ مختصر النافع ـ تعبير «أنّه الأشبه» را به كار برده است. برخي ديگر از فقها نيز در مورد اين قول، تعبير «اشهر» را به كار بردهاند كه معناي اين تعبير آن است كه قول مخالف آن نيز مشهور است يا دست كم نادر نيست. بنابراين، اثبات اين حكم با چنين پندار اجماعي، هم از نظر صغري و هم از نظر كبري مورد اشكال است، پس بايد به سراغ ادلّؤ ديگر رفت.