قصاص حق انحلالی یا مجموعی؟ نسخه متنی

This is a Digital Library

With over 100,000 free electronic resource in Persian, Arabic and English

قصاص حق انحلالی یا مجموعی؟ - نسخه متنی

سید محمود هاشمی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

وجه سوم: ترجيح سندي: اگر هيچ يك از وجوه جمع دلالي گذشته تمام نباشد و فرض شود هر دسته از اخبار في نفسه حجيّت دارد و سند اخبار دال بر سقوط نيز قطعي نيست چون به حدّ استفاضه و تواتر اجمالي نيز نرسيده است؛ نوبت به ترجيح سندي مي‏رسد. در جاي خود ثابت شده كه در موارد تعارض مستقر بين دو خبر، دو مرجّح در طول هم وجود دارد كه يكي مقدم بر ديگري است، نخست موافقت با كتاب، و دوم مخالفت با رأي عامه. اما در اينجا هر دو مرجّح ياد شده بر صحيحؤ ابي ولاّد منطبق است. بنابراين، گفته مي‏شود كه اين صحيحه مقدم بر روايات سقوط است، چرا كه هم با اطلاق آيه «... و جعلنا لوليّه سلطاناً» ـ بنابر انحلال‏ـ موافق بوده و هم با رأي مشهور نزد عامه كه قائل به سقوط هستند مخالف است.

وجه سوم نيز محل اشكال است:

اولاًّ: اين ترجيح مبتني بر عدم حصول قطع يا اطمينان به صدور پاره‏اي از روايات سقوط است. در حالي كه كثرت اين روايات و صدور آنها از ائمه متعدد و درستي سند آنها، از اموري است كه دست‏كم موجب اطمينان اجمالي به صدور برخي از آنها مي‏شود. در اين صورت، ترجيح سندي، موضوع ندارد، بلكه خبر معارض با آنها از حجيت ساقط مي‏شود چرا كه مخالف با دليل قطعي الصدور است. آري اگر علم داشته باشيم كه اين روايات يا دست‏كم برخي از آنها از روي تقيّه صادر شده باشند اين اشكال وارد نيست، اما از كجا مي توان به چنين علمي دست يافت؟ ثانياً: صغراي هر دو مرجّح مذكور در اينجا منتفي است؛ اما مرجّح اول، پيش از اين گفته شد كه دلالت آيؤ كريمه بر استقلالي بودن حق قصاص براي هر يك از ورثه مورد مناقشه است.

اما مرجّح دوم ـ كه نزد متأخران، مهمتر است و ايشان به استناد موافقت با عامه از گروهي از رواياتي كه از نظر سند و دلالت روشن هستند، دست برداشته‏اند ـ، از آن جهت مخدوش است كه اكثر مذاهب عامه در صورت عفو بعضي از اولياء رأي به سقوط حق قصاص داده‏اند، بلكه در مبسوط شيخ طوسي آمده است كه عامه ادعا كرده‏اند كه در اين مورد اجماع صحابه وجود دارد:

/ 42