بیشترلیست موضوعات قصاص حق انحلالي يا مجموعي؟ مسأله نخست: دليل اول دليل دوم؛ تمسّك به روايات خاصه: 1ـ صحيحؤ عبدالرحمن: 7ـ روايت دعائم الاسلام: علاج تعارض تحقيق در مسأله توضیحاتافزودن یادداشت جدید
3ـ در صورت تعارض، روايات سقوط، مقدم بر صحيحه خواهند بود و صحيحه، به جهت آنكه موافق فتواي فقهي عامهاي است كه از نظر زماني و مكاني با آن معاصر بوده است يعني فتواي مالك در مدينه، حمل بر تقيّه خواهد شد. در ترجيح روايتي به جهت مخالفت با عامه يا حمل روايتي بر تقيّه به جهت موافقت با عامه، بايد زمان صدور روايت يا زمان نزديك به آن را ميزان قرار داد نه فتواهاي عامه را كه در زمانهاي متأخر از صدور روايت صادر شدهاند.4ـ با تنزل از آنچه در بند قبل گفته شد، هر يك از دو طرف تعارض، موافق بايكي از مذاهب عامه هستند، پس هيچكدام بر ديگري ترجيح ندارند. بنابراين، هر دو ساقط ميشوند و بايد به مقتضاي اصل اولي رجوع كرد و مقتضاي اصل عبارت است از حرمت قتل مادام كه جواز آن با دليل ثابت نشده باشد.آنچه گفه شد در صورتي است كه از تعدّد روايات سقوط و درستي سند آنها، اطمينان به صدور آنها حاصل نكنيم وگرنه معارضؤ صحيحؤ ابي ولاّد با اين روايات، معارضه با دليل قطعي الصدور خواهد بود و خود از حجيّت ساقط خواهد شد. افزون بر اين، خود ابي ولاّد روايت ديگري را از امام صادق(ع) نقل كرده كه دلالت بر سقوط حق قصاص دارد، يعني او هر دو طرف اين تعارض را از يك امام نقل كرده است و اين امر موجب تصنيف كاشفيت نقل و خبر او در مقام تعارض ميگردد.مسأله دوم:آيا بعضي از اوليا در غياب ديگر اوليا يا عدم اذن آنان ميتوانند حق قصاص را استيفا كنند؟به مشهور نسبت داده شده كه در اين مقام، استيفاي حق قصاص جايز نيست مگر با اجتماع همؤ اوليا بر وكالت يا اذن به ديگري، در قبال مشهور، برخي قائل به جواز شدند اما با ضمان سهم ديؤ كساني كه اذن ندادهاند، شيخ طوسي و گروهي از قدما، اين رأي را برگزيدند. محقق در شرايع مينويسد:«اگر اولياي مقتول، جماعتي باشند، استيفاي قصاص جايز نيست مگر بعد از اجتماع ايشان بر وكالت يا اذن دادن به كسي، شيخ طوسي ميگويد: جايز است هر يك از اوليا مبادرت به قصاص كند و اين كار او متوقّف بر اذن دادن ديگر اوليا نيست ولي او ضامن سهم ديؤ كساني است كه اذن ندادهاند.38صاحب جواهر در تعليقهاي بر قول اول ميگويد: