بیشترلیست موضوعات قصاص حق انحلالي يا مجموعي؟ مسأله نخست: دليل اول دليل دوم؛ تمسّك به روايات خاصه: 1ـ صحيحؤ عبدالرحمن: 7ـ روايت دعائم الاسلام: علاج تعارض تحقيق در مسأله توضیحاتافزودن یادداشت جدید
5نتيجؤ اين استدلال، تفصيل ميان حق قصاص نفس و حق قصاص اطراف براي ورثه است، بدين معنا كه اگر در مورد قصاص اطراف، مجني عليه قبل از قصاص كردن بميرد، اولياي او حق قصاص را از او به ارث ميبرند و اين حق واحدي است براي مجموع ورثه زيرا حق واحدي براي مجني عليه كه به مجموع ورثه انتقال مييابد. از همه همين رو صاحب مباني تكملة المنهاج در دنبالؤ اين بحث به تدارك پرداخته و ميفرمايد:نكتهاي كه باقي ميماند آن است كه آنچه ما دربارؤ انحلال گفتيم فقط مربوط به مواردي است كه حق قصاص، ابتدائاً براي اوليا جعل شده باشد اما اگر از جهت ارث براي آنها جعل شده باشد، مثلاً اگر جنايتكاري دست كسي را به عمد قطع كند و اتفاقاً مجني عليه قبل از قصاص كردن او بميرد، حق قصاص به ورثؤ مجني عليه منتقل ميشود و چون يك حق است مانند حق خيار به مجموع ورثه تعلق گيرد. نتيجؤ اين امر آن است كه حق قصاص با اسقاط يكي از اين ورثه ساقط ميشود. همچنين هيچ يك از ورثه نميتواند بدون اذن ديگران، جاني را قصاص كند. هر گاه حق قصاص با اسقاط بعضي از ورثه ساقط شود، باقي ورثه ميتوانند مطالبؤ ديه از جاني كنند چرا كه حق مسلم نبايد هدر رود.6اين استدلال به جهات ذيل مخدوش است:1ـ در صدر سخن ايشان ـ كه خود دليلي مستقل از آيه به نظر ميرسد ـ آمده است كه ممكن نيست حق قصاص همچون حق خيار قائم به مجموع باشد؛ زيرا دليلي بر آن نيست و با حكمت وضع قصاص نيز منافات دارد. اين سخن ايشان را نميتوان پذيرفت زيرا:اولاً: همانگونه كه گذشت در صورت تعدد اولياء هيچكدام از آنها جداگانه حق قصاص ندارند و عدم دليل براي عدم جواز قصاص كافي است؛ زيرا نسبت ميان اينكه حق قصاص، قائم به مجموع باشد يا قائم به فرد فرد ورثه به طور جداگانه، نسبت اقل به اكثر است و در اين ميان آنچه كه زايد بر مقدار متيقّن است مشمول ادلؤ حرمت قتل ميباشد. مقدار متيقّن در اينجا عبارت است از «جواز قصاص در صورتي كه مجموع ورثه خواهان آن باشند»، و بر اين اساس استقلال هر يك از ورثه در داشتن حق قصاص جايز نخواهد بود و در صورت عفو يا گرفتن ديه از سوي بعضي از ورثه، ديگر وارثان حق قصاص نخواهند داشت.