بیشترلیست موضوعات تربيت حرفهاي در بستر ديدگاه اسلام 1. تبيين مسأله 1 ـ 1. توسعه و حرفهگرايي 1 ـ 2. تعليم و تربيت عمومي و دانشگرايي 1 ـ 3. حرفهگرايي جديد 2. دلالتهاي انديشه اسلامي بر تربيت حرفهاي 2 ـ 1. مبادي معرفتي تربيت حرفهاي الف ـ حرفه و رفع موانع تحول آدمي ب ـ حرفه و تكوين هويت ج ـ حرفه به منزله عبادت خدا 2 ـ 2. مبادي ميلي تربيت حرفهاي 2 ـ 3. مبادي ارادي تربيت حرفهاي نتيجهگيري منبع توضیحاتافزودن یادداشت جدید
محور سوم در مبادي ميلي تربيت حرفهاي، مربوط به گرايشهاي معطوف به خداست. برخي از گرايشهاي مطلوب در تربيت حرفهاي، ناظر به ارتباط مستقيم انسان با خدا است. قرآن از كساني سخن ميگويد كه تجارت كالا و داد و ستد، آنان را از ياد خدا و اقامه نماز و پرداخت زكات بار نميدارد.47 در روايتي از امام صادق(ع) آمده كه اين آيه در شأن كساني نازل شده كه به كار تجارت اشتغال داشتند و چنان بودند كه در وقت نماز، تجارت را ترك ميگفتند و به نماز ميپرداختند. امام منزلت اينان را در نزد خدا فراتر از كساتي ميداند كه بدون سرگرم بودن به چنين اشتغالي، در وقت معين نماز ميگزارند.48 اين ستايش از آن رو است كه در آنان، گرايشي نيرومند نسبت به خدا پايگرفته و بر گرايش آنان به داد و ستد غلبه ميكند. تربيت حرفهاي مستلزم پديد آوردن چنين گرايش نيرومندي در فرد است و نشانه آن، ترك كار و حرفه به هنگام عبادت است.گرايش به خدا، به مفهومي كه ذكر شد، معنايي خاص دارد و حاكي از ارتباط مستقيم يا صريح با خدا است و در اقامه نماز و دادن زكات جلوه گر شده است. به سبب همين مفهوم خاص بود كه گرايش معطوف به خدا را در كنار گرايشهاي معطوف به خود و ديگري قرار داديم. اما اگر گرايش به خدا را در مفهوم عام آن در نظر بگيريم، در اين صورت، دو دسته گرايش ديگر، در ذيل آن قرار خواهد گرفت. مرحوم طباطبايي در تفسير الميزان، از آيه مذكور، معنايي به دست داده كه حاكي از گرايشي است كه آن را گرايش عام ناميديم. سؤالي كه ايشان مطرح كرده اين است كه با توجه به مضمون آيه مبني بر اينكه نه تجارت و نه داد و ستد نميتواند افرادي را از ذكر خدا و برپايي نماز و دادن زكات، سرگرم كند، چه نيازي به اين هست كه پس از نفي مربوط به تجارت، داد و ستد نيز نفي شود. آيا نفي نخست كفايت نميكند؟ به همين سياق، چرا بعد از اشاره به «ذكر خدا»، برپايي نماز و دادن زكات نيز بيان شده است، آيا اشاره نخست كفايت نميكند؟ پاسخ ايشان اين است كه «تجارت» با اشاره به اصل حرفه، حاكي از جريان مستمر فعاليتهايي است كه در اين حرفه صورت ميپذيرد، در حاليكه «داد و ستد» با اشاره به فعاليتي معين، حاكي از موردي خاص از جريان مستمر مذكور است. متناظر با همين امر، تعبير كلي «ذكر خدا» با اشاره به ذكر قلبي و معرفتي نسبت به خدا، حاكي از استمرار حضور خدا در درون انسان است، در حاليكه برپايي نماز و اداي زكات، حاكي از ذكر عملي و موردي نسبت به خدا است. حاصل كلام اين است كه نه جريان مستمر حرفه و نه موارد معين آن نميتوانند موجب گسيختگي حضور مستمر ياد خدا در دل اين افراد يا گسيختگي در ذكر عملي آنها شوند. اين بيان، حاكي از آن است كه گرايش فرد به خدا، به منزله امري فراگير و مستمر در همه ابعاد فعاليت حرفهاي است، بهويژه كه دو مورد ذكر عملي نيز به عنوان نمونههايي از «نوع» فعاليتها ذكر شدهاند، به اين معني كه برپايي نماز، نمونه نوع وظايف فرد نسبت به خدا و دادن زكات، نمونه نوع وظايف فرد در قبال ديگران است.به اين ترتيب، تربيت حرفهاي مستلزم آن است كه گرايشهاي معيني زيرساز رفتار حرفهاي فرد باشند و اين گرايشها مشمتل بر گرايشهاي معطوف به خود، معطوف به ديگري، و معطوف به خدا است. اكنون، بعد سوم تربيت حرفهاي يعني مبادي ارادي آن را مورد بحث قرار ميدهيم.