رسول جعفريان نوروز يا روزِ نو، در همه تقاويم، در همه دورهها و در ميان همه فرهنگها، با اسامي گوناگون مطرح بوده و هست. گردش زمين به دور خورشيد و پديد آمدن روز و شب و فصول سال و نيز حركت ماه بر گرد زمين، بشر را به محاسبه واداشته و به طور طبيعي تقويم را پديد آورده است. آغاز هر سال، شروع جديدي است كه خود به نوعي انسان را با احساسي تازه و تولّدي نو به حركت در ميآورد. اين آغاز همراه با شادي و سرور بوده و در هر فرهنگي آيينهاي ويژهاي براي نشان دادن خوش حالي و شادي تعبيه شده است. در ميان ايرانيان، اين روزِ نو، روزي بود كه شاه جديد ساساني به تخت مينشست. خواهيم ديد كه آخرين نوروز ايراني، كه طي آن آيينهاي ويژهاي را اجرا ميكردند،1 روزي در اواخر خردادماه بود كه يزدگرد سوم بر تخت نشست و از آن پس، اين نوروز، هر سال، با توجه به عدم محاسبه كبيسه و اهمال آن، در هر چهار سال يك روز به عقب ميافتاد. پس از آمدن اسلام، سنت نوروز، پابرجا ماند و اين بدان دليل بود كه مردم ايران، به سرعت اسلام را نپذيرفته و تا يكي دو سه قرن، بسياري از آنان بر آيين كهن خود بودند. حتي اگر اسلام را پذيرفتند، نتوانستند به آساني آن را ترك كنند. دانسته است كه اسلام دو عيد را با عنوان عيد فطر و اضحي با آيينهاي ويژه مطرح كرد، هر چند آنها آغاز سال نبود اما به هر روي عيد طبيعي مسلمانان به شمار ميآمد. در برابر، نه از سوي اهل سنّت و نه امامان شيعه، موضعگيري روشن و شناخته شده مفصلي نسبت به نوروز مطرح نشد. آنچه در اين باره گفته شده پس از اين اشاره خواهيم كرد.بحث از نوروز، در فرهنگ شيعه، از قرن پنجم به بعد مطرح شد و تا آنجا كه به منابع برجاي مانده ارتباط مربوط ميشود، نخستين بار در مختصر مصباح شيخ طوسي از آن ياد شد. پس از آن در منابع ديگر هم وارد گرديد. در اين مقال سير ورود آن را در منابع شيعه و موضعگيري فقهاي شيعه در باره آن را توضيح خواهيم داد. نكته جالب توجه آنكه در دوره صفوي، آثار فراواني در زمينه عيد نوروز نوشته شد. شيخ آقابزرگ ذيل مدخل نوروزيه، از بيش از پانزده رساله كه در دوره صفوي تأليف شده ياد كرده است. در اين مقال برآنيم تا بر چند رساله نوروزيه كه در اين دوره تأليف شده شرحي به دست دهيم.
مبناي محاسبه روز نوروز
نوروز نخستين روز فروردين ماه شمسي به حساب ميآيد. محاسبه سال شمسي تا پيش از پيدايش تاريخ جلالي در سال 467 يا 471، بدين ترتيب بود كه سال را دوازده ماه سي روزه تقسيم ميكردند كه جمعا 360 روز ميشد. پنج روز باقي مانده را در پايان آبان ماه يا اسفندماه بر آن ميافزودند كه جمعا 365 روز ميشد. با اين حال پنج ساعت و 48 دقيقه و 51/45 ثانيه باقي ميماند. اين زمان، در هر چهار سال يك روز ميشد و از آنجا كه در محاسبه نميآمد، روز اول فروردين در فصول سال تغيير ميكرد. بنابر اين ماههاي شمسي نيز در آن زمان، مانند ماههاي قمري در فصول سال متغير بود. معناي اين سخن آن است كه نوروز در ابتداي فروردين واقعي، يعني نقطه آغاز اعتدال ربيعي قرار نداشت.زماني كه يزدگرد سوم، آخرين شاه ساساني، در سال 632 ميلادي به تخت نشست، روز نخست سال، يعني اول فروردين در آن تاريخ، مطابق بود با شانزدهم حزيران (ژوئن) (مطابق با 27 خرداد). پس از آن با محاسبه بالا، روز نوروز يا اول فروردين، هر چهار سال، يك روز به عقب ميآمد.در سال 467، روز نوروز مطابق دوازدهم حوت يا اسفند بود. در اين سال، ملكشاه سلجوقي، دستور داد تا منجمان، محاسبه دقيقي از سال شمسي انجام داده و روز اول فروردين را معين كنند. بر اساس محاسبه خواجه عبدالرحمان خازني، منجم مرو، عوض آن كه بر اساس محاسبه قبلي، روز واقعي دوازدهم اسفند را اول فروردين دانسته شود، اول فروردين را هيجده روز جلوتر برده و در ابتداي اعتدال ربيعي، يعني فروردين واقعي قرار داد. در محاسبه جديد، هر سال را در چهار نوبت، 365 روز محاسبه كرده (دوازده سي روز به ضميمه پنج روز كه در آخر ماه آبان يا اسفند افزوده ميشد) و سال پنجم را 366 روز محاسبه كردند. البته پس از هر هشت دوره چهارساله، سال پنجم را 366 قرار ميدادند. در اين محاسبه آن پنج ساعت و اندي نيز در محاسبه ميآمد. بدين ترتيب، روز نوروز، به عنوان نخستين روز فروردين ماه، از آن سال ثابت ماند.