چنين به نظر ميرسد كه نوروز، در فرهنگ مسلمانان شرقي، حتي با وجود مخالفتهاي برخي از فقهاي سنيمذهب، دوام آورده است. عجيب آن كه برخي از آداب و رسوم خاص آن مانند چهارشنبه سوري و سيزده بدر كه از پيش از اسلام وجود داشته، و بي پايگي آن از نگاه اسلام بر همه روشن بوده، به دليل همسويي نوروز با طبيعت و نيز دخالت آن در تعيين خراج سالانه، همچنان حفظ شده است. حضور اين عيد در بخش وسيعي از دنياي اسلام در حال حاضر، از نواحي عراق و تركيه گرفته تا جمهوري آذربايجان، جمهوريهاي آسياي ميانه، افغانستان، پاكستان و طبعا ايران، نشان آن است كه پيش از تشكيل دولت صفوي، اين عيد مورد اعتناي كامل بوده است. در اينجا بايد دو نكته را مورد توجه قرار داد:نخست آن كه در دوره صفوي، تاريخ قمري و شمسي رواج داشته و طبعا مراسم نوروز برگزار ميشده است. اولئاريوس در آن عهد چنين نوشته: «ايرانيها سال خود را برحسب حركت خورشيد و ماه تعيين و تنظيم ميكنند و به همين جهت داراي دو نوع سال شمسي و قمري ميباشند. سال قمري از نظر مذهبي برايشان اهميت دارد كه اعياد و روزهاي سوگواري خود را برحسب آن سال تعيين ميكنند.» وي پس از آن اشاره كرده كه ايرانيان، عمر خود را برحسب سال شمسي محاسبه كرده و مثلا ميگويند كه فلان مقدار نوروز از عمر آنها گذشته است.53 وي چهارشنبه آخر سال را كه چهارشنبه سوري بوده، از ايام مورد توجه مردم ياد كرده و گفته است كه مردم آن را بدترين روزهاي سال دانسته كار را تعطيل ميكنند «از خانه كمتر خارج شده و حتي المقدر كمتر حرف ميزنند و سعي ميكنند به كسي پولي ندهند ... عدهاي هم كوزههاي خود را برداشته ... به خارج شهر رفته و وزه را از آب پر كرده و آن را ميآورند و به خانه و اطاقهاي خود ميپاشند و عقيده دارند كه چون آب، صاف و پاك است، پليديها و بدبختيها را از خانه شسته با خود ميبرد...»54 تاورنيه نيز از عيد نوروز به با اين عبارت كه از اعياد بزرگ ايرانيان است سخن گفته و مينويسد: در اين روز تمام بزرگان براي سلام شاه به دربار حاضر ميشوند و هر كس به اندازه شأنش بايد ارمغان و پيشكشي به شاه بدهد ... و در اين روز شاه ثروت گزافي به دست ميآورد ... براي روز اول سال، اگر يك ايراني اتفاقا پول نداشته باشد كه قباي نو تدارك نمايد، اگر بايد تن خود را گرو بگذارد ميگذارد و قباي نو را حتما به دست ميآورد.55 شواهد فراواني در باره اهميت برگزاري مراسم نوروز در ميان ايرانيان در دوره صفوي در دست است كه نيازي به نقل آنها نيست.نكته دوم آن كه اين مسأله را بايد از زاويه ديگري نيز مورد توجه قرار داد و آن اين كه با پيدايش دولت شيعي، طبيعي بود كه روزهايي كه در فرهنگ فقهي و تاريخي شيعه، از اهميتي برخوردار است بزرگ داشته شده و به عنوان شعائر شيعي بزرگ داشته شود. اين روزها، يا روزها عزا و مصيبت بودند و يا روزهاي شادي و فرح. نوع ديگر، روزهايي بود كه در تقويم مذهبي، عباداتي براي آنها در نظر گرفته شده بود. با توجه به اختلافاتي كه در تعيين اين روزها وجود داشت، لازم بود تا تحقيقي در باره تعيين روز دقيق آنها صورت گيرد. به عنوان نمونه چندين رساله مولوديه نوشته شد تا اثبات شود تولد رسول خدا صلياللهعليهوآلهوسلم در دوازدهم ربيع الاول بوده يا در هفدهم آن.56 همينطور رسالهاي به دستور شاه سلطان حسين صفوي نوشته شد با عنوان هداية الصالحين دراثبات آن كه تولدامام علي عليهالسلام در سيزدهم رجب بوده و ساير اقوال نادرست است.57به علاوه، مردم نياز به تقويمهايي داشتند تا به معرفي اين روزها پرداخته و آداب و عبادات ويژه آنها را بيان كند. نمونه آن كتاب تقويم المحسنين في معرفة الساعات و الايام و الاسبوع از فيض كاشاني (م 1091) و اختيارات علامه مجلسي (م 1110) است. بايد اعتقاد به خوبي و بدي ساعات را هم به اين مطالب افزود و رسالههايي كه به اين مسائل هم پرداخت به آنچه گذشت، اضافه كرد. مجموع اين مسائل، جرياني را در تأليف پديد آورد كه به نوعي با بحث تقويم ارتباط مييافت.با توجه به آنچه در آغاز بحث در باره تفاوت نوروز قديم با نوروز جلالي گفته شد، بحث از تعيين روز نوروز و اين كه آيا نوروز وارد شده در روايات، همين نوروز مرسوم است يانه، در ميان علما بالا گرفت. پيش از آن نيز، همانطور كه گذشت، ابن فهد در قرن نهم، نسبتا مفصل به آن پرداخته بود. استدلالهايي كه در اين قبيل رسالهها آمده، به طور عمده بر پايه مطالب نجومي، تاريخي و نيز رواياتي است كه به آنها اشاره كرديم. افندي با اشاره به رساله ميرزا ابراهيم حسيني مينويسد: او رسالهاي نوشت كه نوروز، درست همين روزي است كه اكنون مرسوم است. آقا رضي قزويني رسالهاي در انكار اين مطالب نوشت. همين طور محمدحسين بن ميرزا ابوالحسن قائني و ميرزا رضي الدين محمد مستوفي خاصه اصفهان دو رساله در تأييد تطبيق روز نوروز وارد شده در روايات با آنچه مرسوم است نوشتند. افندي مينويسد: و قد صارت هذه المسألة مطرحا لاراء الفضلاء.58