رويدادهاى علمى و فكرى خراسان در عصر سلجوقيان
در عصر سلجوقيان بنا به گزارش عبدالجليل رازى در شهرهاى خراسان مدرسه هاى علمى رونق داشتند.8 آمار دانشوران در همه رشته ها رو به فزونى بود.به نقل حاجى خليفه حكيم ابوعبدالله محمدبن عبدالله البيع النيسابورى (م: 405هـ.ق.) تنها احوال دانشوران نيشابور را در هشت مجلد نوشت.9اواخر سده چهارم و در طول سده پنجم هجرى عرفان و تصوف هواداران بسيارى در خراسان پيدا كرد. كتابهاى عرفانى: التعريف كلابادى (م: 380هـ.ق.) طبقات الصوفيه سُلَمى (م:412هـ.ق.) رساله قشيريه (م: 465هـ.ق.) كشف المحجوب هجويرى (م: 465هـ.ق.) و طبقات الصوفيه خواجه عبدالله انصارى هروى (م:481هـ.ق.) در خراسان نگاشته شد و خانقاههاى بسيارى از جمله خانقاه بايزيد بسطامى ابوسعيد ابوالخير ابوعبدالرحمن سُلمى امام قشيرى و ابوالحسن خرقانى داير بودند. خراسان به عنوان مهد تصوف و عرفان همچنان پيشتازبود و بيش تر صوفيه معروف اين قرن خراسانى بودند.هجويرى در كشف المحجوب مى نويسد:(و من سيصد كس ديدم اندر خراسان تنها كه هر يك مشربى داشتند كه يكى از آنان اندر همه عالم بس بود و اين جمله از آن است كه آفتاب محبت و اقبال طريقيت اندر طالع خراسان است.)10درگيريهاى فكرى ميان فقها از يك سو و عرفا و حكما از سوى ديگر در اين قرن جدى تر شد و از تلاشهاى كسانى همانند ابوالعباس فضل بن محمد لوكرى مروى (م:اواخر قرن پنجم هجرى) براى نشر فلسفه در خراسان اقبال نشد.11ظهور امام محمد غزّالى طوسى (505 ـ 450هـ.ق.) برخورد ميان فلاسفه و فقها را شدت بيش ترى بخشيد. تاسيس مدارس نظاميه از سوى خواجه نظام الملك طوسى در نيشابور و شهرهاى ديگر خراسان اشعرى گرى را در اين ديار رواج داد.اين بسته انديشى خردگرايى اسماعيليه را كه در حجت جزيره خراسان يعنى ناصرخسرو تجسم يافته بود به دنبال داشت و پايان ناخوشايندى را براى خواجه نظام الملك (م:485هـ.ق.) رقم زد.غزالى در سال 500هـ.ق. در شهر طوس كنار خانه خود خانقاهى براى صوفيان و مدرسه براى طالبان علم ساخت و خود به تدريس و عبادت مشغول شد. غزالى با نوشتن آثارى چون تهافت الفلاسفه ضربه سختى به پيكره عقل گرايى به سبك و سياق يونانيان زد. رونق افكار او در خطه خراسان در طول چندين سده دوام آورد و متفكران بسيارى را تحت تاثير قرارداد.