عصر ايلخانان مغول و نقش خواجه طوسى - سیری در آفاق (1) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

سیری در آفاق (1) - نسخه متنی

غلامرضا جلالی نائینی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

عصر ايلخانان مغول و نقش خواجه طوسى

در سال 616هـ.ق. مغولان به رهبرى چنگيزخان يورش خونين خود را به سرزمين ايران آغاز كردند. آنان خوارزمشاهيان را از اريكه قدرت به زير كشيدند. هيچ بخشى از ايران به اندازه خراسان از اين تهاجم مخوف و ويران ساز آسيب نديد. سپاهيان خون آشام چنگيز به هيچ كس رحم نكردند. عالم و غير عالم را از دم تيغ گذراندند. آنان خراسان را كه مهد فقه و عرفان و حكمت بود به ويرانى كشيدند.

مغولان كه خود دين شمنى داشتند نسبت به رواج تسنن و تشيّع بى تفاوت بودند. كارى كه آنان انجام دادند بُرش وحشيانه اى بود كه در حوزه فرهنگ وتمدن ايران به وجود آوردند و ذهنيت تاريخى بسيار چركينى براى ايرانيان به ميراث گذاشتند. ظهور خواجه نصيرالدين طوسى (م:672هـ.ق.) در عرصه علم و سياست اين جريان كور را كنترل پذير ساخت.

خواجه نصير با تدبير و دانش گسترده توانست رأى هلاكوخان را كه از سوى برادر خود منكوقاآن به حكومت ممالك شرق رسيده بود بزند و قدرت مهيب او را با حكمت خود مهار كند.

خواجه تحصيل كرده خراسان بود و در دانش سرآمد روزگار. خواجه معارف عقليه را نزد فريدالدين داماد فراگرفته بود. فريدالدين شاگرد سيد صدرالدين سرخسى و او شاگرد افضل الدين غيلانى و او شاگرد ابوالعباس لوكرى و او شاگرد بهمنيار شاگرد شيخ الرئيس ابوعلى سينا بود. خواجه علوم دينى را از پدر خود آموخت و پدر خواجه شاگرد امام فضل الله راوند و او نيز شاگرد سيد مرتضى علم الهدى بود.14

خواجه پس از كامل كردن مدارج علمى بين او و مؤيدالدين علقمى قمى

وزير شيعى مستعصم خليفه عباسى نامه هايى رد وبدل شد و دست آخر از رفتن به بغداد روى گردان شد و از ترس آزار نادانان و بسته انديشان به دستگاه ناصرالدين محتشم از فرمانروايان اسماعيلى قهستان جلب شد و از آن جا به الموت راه يافت و در حمله هلاكوخان به قلعه هاى اسماعيليه با صلاح انديشى ايشان خور شاه بن علاء الدين محمد به نزد هلاكوخان راه يافت و جايگاه بلندى نزد هلاكوخان پيدا كرد. پس از گشوده شدن بغداد درر حلّه به ديدار شيخ نجم الدين ابوالقاسم جعفر بن ابوالحسن بن سعيد حلّى بزرگ ترين مجتهد شيعه رسيد و در درس شرايع الاسلام شيخ شركت جست.15 جامع بودن خواجه سبب شد همه دانشوران شيعى گرد او جمع شوند و دانشهاى تجربى و عقلى و عرفانى دوشادوش فقه و تفسير رواج يابد. او با تأسيس رصدخانه مراغه و گردآوردن دانشمندان برجسته در اين مركز عملى بخشى از آرمانهاى علمى شيعه را جامعه عمل پوشيد.
خواجه افزون بر درايت و سياست از تفكر فلسفى و عرفانى برخوردار بود. پاره اى از آثار ايشان در سيروسلوك است. خواجه از عرفا حمايت مى كرد حتى از منصور حلاج و بايزيد بسطامى16. خراسان در عصر وى از آرامش نسبى برخوردار بود و دانشمندان شيعى از احترام بيش ترى برخوردار شدند.

/ 17