تعقل و تعبد در احكام شرعى - تعقل و تعبد در احکام شرعی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

تعقل و تعبد در احکام شرعی - نسخه متنی

اسداللّه لطفی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

تعقل و تعبد در احكام شرعى

اسداللّه لطفى

در خصوص احكام شرعى, يكى از مباحث بسيار مهم, تعيين حد و مرز تعقل و تعبد است. بايد بررسى كرد در چه مواردى از احكام شرعى, عقل دخالت دارد و بر اساس تعقل, انسان پيروى از احكام مى كند و چه مواردى از حيطه عقل و تعقل خارج بوده و در اصطلاح از روى تعهد بايد پذيرفت و نيز در مواردى كه تعقل راه دارد, شيوه دخالت و تأثير آن, چگونه است؟

آيا بعد از حكم عقل در چنين مواردى, حكم شرعى هم بايستى وجود داشته باشد, يا همان حكم عقل كافى است و حكم شرع به عنوان ارشاد به حكم عقل است؟ اگر در بعضى موارد گفته مى شود: فلان حكم, يا فلان مسأله تعبدى است, ملاك و معيار تعبدى بودن آن چيست؟و… يا درك و فهم فلسفه احكام چه وجهى پيدا مى كند؟

در ابتدا لازم است پيش از پرداختن به موضوع بحث, اين حقيقت را بازگوييم كه امروزه مسأله كلى ترى در ارتباط با دين مطرح است و آن رابطه علم و د ين يا عقل و وحى است كه مكاتب و دانشمندان غربى به عناوين گوناگون اين مقوله را بيان داشته بيشتر سعى دارند با بحث از آن, علم و دين را در ناسازگارى با يكديگر نشان دهند و حتى برخى از دانشمندان و يا مكاتب اروپايى, با توجه به اين نكته, دوره هاى بشر را به عصر دين و عصر علم تقسيم مى كنند و مى نمايانند كه امروزه عصر علم و دانش است و دوران تديّن بشر سپرى شده است.

خلاصه: در اروپا مسأله اى به نام تضاد علم و دين مطرح است كه متأسفانه تا حدودى اين تفكر, در ذهن برخى از روشنفكران ما نيز سريان پيدا كرده است.

موضوع ناسازگارى علم ودين و عقل و وحى در اروپا اين چنين نيست كه از جانب چند دانشمند در چند سال اخير مطرح شده باشد, بلكه اين تفكر و اين روحيه از عقايد مذهبى يهود و مسيحى به ميان جامعه هاى غربى, به تدريج وارد شده و نفوذ پيدا كرده است. اين قضيه از داستان تحريف شده حضرت آدم و همسرش در تورات نشأت مى گيرد. داستان آدم و همسرش در قرآن كريم و تورات اين مقدار آمده است كه:

(آدم و همسرش در بهشت از نعمتها و ثمره هاى آن حق دارند استفاده كنند وليكن يك درخت است كه نبايد به آن نزديك شوند و از ميوه آن نبايد بخورند. منتهى آدم و همسرش از ميوه آن درخت خوردند و به همين دليل از بهشت رانده شدند)

اما اين كه آن درخت چه بوده است؟ چه نوع درختى است؟ در قرآن كريم و قوانين قرآنى و مسلمات روايات اسلامى, آن ميوه ممنوعه و شجره منهيّه به جنبه حيوانيت انسن, مربوط شده نه به جنبه انسانيت; يعنى يك امرى بود از مقوله شهوات, از مقوله حرص, از مقوله حسد, از مقوله ضد انسانى.

به درخت طمع نزديك نشو; يعنى اهل طمع مباش, به درخت حرص نزديك نشو, يعنى حريص نباش, حسد نورز, ولى آدم از انسان بودن خودش تنزل كرد و به آنها نزديك شد, به حرص و طمع, به حسد, به تكبّر به اين چيزهايى كه تكفّل انسانيت است, سقوط انسانيت است به اينها نزديك شد, و ندا آمد كه اين جا, جاى تو نيست بيرون برو.1)

در تورات, دست تحريف, اين قضيه را به اين شكل جلوه داده اند كه آن درختى كه خدا به آدم گفت: به آن نزديك نشو, آن درخت مربوط به جنبه انسانيت آدم است نه جنبه حيوانيت آدم, به جنبه اعتلاى آدم مربوط بود, نه جنبه تكفّل آدم, يك كمال بود براى آدم. خدا مى خواست آن كمال را از آدم دريغ كند.

دو كمال وجود داشت:

1 . كمال معرفت.

2 . كمال جاودانه بودن.

/ 13