از مواردى كه مبانى عقلى و تعقّل كاربرد اساسى دارد, تشخيص خطوط اصلى مكتب است. دانشمندان مكتب تحقيق بيان داشتند, ما تشيّع را بر اساس برهان عقلى پذيرفته ايم, پس نبايد اين روش را در شناخت ابعاد تشيّع ناديده بگيريم. ما براى فهم قرآن كريم واصول دين, بايد ديد عقلانى و تعقّلى داشته باشيم. اصول عقايد را از روى تعقّل و تحقيق بپذيريم, در تاريخ فقه و كلام و فهم شريعت از قرن چهارم به بعد, به تدريج دو مكتب ظهور پيدا كرد: يكى مكتب اهل حديث و ديگر مكتب متكلمان يا مكتب تحقيق. محققان در هر مسأله اى با ديد شك و ترديد مى نگريستند و سپس با تحقيقات علمى خود با برهانهاى عقلى, نظريه اى را انتخاب مى كردند, ولى محدثان به اين روش پايبند نبودند و مى گفتند: پس از پذيرفتن اصل دين و شريعت, به هر دليل بايد همه دستاوردهاى آن را هم بدون استدلال قبول كنيم. مثلاً اگر قرآن را پذيرفتيم, بايد ظواهر آن را بگيريم و اگر قرآن مى گويد ملائكه داراى أجنحه و بال و پرند, بپذيريم و در اين موارد برهان عقلى را نبايد راه داد, ولى مكتب تحقيق مى گويد: با اين كه به وسيله برهان عقلى ثابت شده است كه ملائكه مادى نيستند, تعبير اجنحه را بايد با اصول عقلى بررسى كرد و نبايد ملائكه را مانند پرندگان پنداشت و اين تعبير را بايستى به عنوان تشبيه دانست, چون ويژگيهاى موجودات مادّى در فرشتگان الهى وجود ندارد. البته چون الفاظ ساخته بشر است و بشر براى مقاصد خود و مصاديق اين الفاظ را ساخته است و از سوى ديگر شارع مقدس, با همين زبان و الفاظ با ما سخن مى گويد; از اين روى الفاظ شارع در اين موارد, همراه با استعاره, كنايه و تشبيه است. محدثان, تنها به ظواهر نصوص دينى از قرآن كريم و احاديث تكيه مى كردند, ولى محققان تا جايى كه ظواهر قابل درك و معقول باشد, آن را مى پذيرفتند و اگر با اصول عقلى ناسازگارى داشت, به ظواهر أخذ نمى كردند و توجهى نداشتند. در خصوص حجت بودن خبر واحد, شيخ مفيد مبنايى را مطرح كرد و آن اين بود كه گفت: (خَبر الواحدِ لايُوجِبُ عِلْماً ولَا عَمَلاً)12 اين مبنا هنوز هم مورد تأكيد و قبول محققّان است.توضيح: اگر خبر واحد در يك مسأله فرعى و فقهى باشد, اثر آن عمل خارجى است; مثلاً اگر روايت (صُمْ لِلرّؤيةوَافْطِرْ لِلُّرؤيةِ) حجت باشد اثر آن اين است كه بر ما واجب مى شود كه ما روزه بگيريم. دليل حجت بودن خبر واحد, تنها مواردى را در بر مى گيرد كه اثر عملى براى خبر باشد, چون حجّت بودن خبر و روايت بدين معناست كه توسط مولى و شارع به مكلفان احتجاج گردد و نيز توسط مكلفان بر شارع احتجاج شود. يعنى شارع پس از مطرح شدن خبر واحد, مى توان بر مكلفان احتجاج كند ه چرا عمل نكردند و همچنين اگر مكلفان برابر خبر عمل كردند, مولى نمى تواند آنان را باز خواست كند. يعنى مكلّف داراى حجّت است. پس حجت بودن خبر واحد, در جائى است كه اثر عملى براى خبر وجود داشته باشد. حال اگر خبرى در بر دارنده اثر عملى نباشد, مثلاً امام(ع) خبر داده باشد در آسمان چهارم خانه اى است, به نام بيت المعمور, حجت بودن چنين روايتى به چه معناست؟ آيا شارع و مكلفان بر اساس اين خبر مى توانند بر يكديگر احتجاج كنند؟ بى گمان, نه. اين خبر چون عملى را ايجاب نمى كند, پس درخور احتجاج نيست و از اين روى حجّت نيست.از سوى ديگر, آيا اعتقاد به مضمون اين خبر لازم است؟