شقوق مختلف - مخالفان نگارش حدیث در صدر اسلام (2) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مخالفان نگارش حدیث در صدر اسلام (2) - نسخه متنی

مایکل کوک؛ مترجم: ابوالقاسم سری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

شقوق مختلف

106ـ منشأ دشمنايگى با نگارش كه در بالا تحليل شد، چيست؟ چندين شق مختلف خود را عرضه مى كنند كه هيچ يك از آنها را نمى توان طرد كرد. من آن شقى را كه به نظرم نويدبخش ترين مى نمايد، براى آخر وا مى گذارم.

107ـ در وهله اول، پرسش اين است كه: آيا در درون اسلام ،توضيحى بسنده براى اين دشمنانگى مى توان يافت؟ در حديث هاى مربوط، شمارى انگيزه براى مخالفت با نگارش ديده مى شود. ابراهيم نخعى به خطر تكيه كردن بر متن هاى مكتوب اشاره مى كند486(شايد با اين اشاره ضمنـى كه منابع شفـاهـى به خودى خود بيشتـر درخور اعتمادند). اوزاعى از بى رونقى دانش، هنگامى كه به كتابها سپرده مى شود، و از اين خطر كه دانش با كتابت به دسـت نااهلان خواهـد افتاد ،اظهار تأسـف مى كند.487 مخالفت ويژه اى عليه نگارش عقيده شخصى هست.488 اما به اين نكته ها تنها توجهى حاشيه اى شده است.

آن انگيزه مخالفت با نگارش كه اغلب و به مراتب بيش از همه، مورد تصديق قرار گرفته، علاقه به محافظت از شأن بى همانندى قرآن است.489 بسيارى از حديث ها بازگوى اين هراس است كه حديث، موجب ايجاد كتاب(يا كتابهايى) در كنار كتاب خدا مى شود، يا به مورد غفلت قرار گرفتن قرآن منجر مى شود. اين علاقه به شأن نسبى كتاب آسمانى و حديث، به روشنى علاقه اى اساسى است و من به آن بازخواهم گشت؛ اما به نظر مى رسد كه علاقه مذكور،فى نفسه به سختى علت كافى براى مخالفت با روش بسيار راحت نوشتن احاديث است. فرهنگ هاى ديگر، داراى ادبياتى غنى در كنار شريعتى آسمانى هستند، بى آنكه به طورى جدى با چنين مشكلاتى روبه رو شوند.

108ـ مثال هاى زير، موضوع مورد بحث را روشن مى سازد. پيغمبر(ص) در حديثى عليه كتابت، به نقل ابوهريره، از سر انكار مى پرسد:« آيا دوست داريد كتابى بجز كتاب خدا داشته باشيد؟».490 ابوسعيد خدرى صحابى، از اجازه نگارش دادن تن زده، مى پرسد:« آيا مى خواهيد آن را مانند قرآن تلقى كنيد؟».491 به ملاحظه شأن كتاب خداست كه عمر از طرح خود براى نگارش سنن منصرف مى شود.492 ابن عليّه مى گويد: «پيوسته با نگارش مخالفت مى كردند؛ زيرا بيم آن داشتند كه مردم به جاى قرآن به چنين كتاب هايى مشغول شوند».493 ابراهيم با نگارش حديث در ورقه ها(كراريس)،از آن رو كه به نسخ خطى قرآن(مصاحف) مى مانست، مخالفت مى ورزيد.494

اين موضوع، اغلب با اشاراتى به نمونه عبرت آموز دين هاى قبلى همراه است؛ من در بخش بعد به اين نكته خواهم پرداخت.

109ـ نظريه درون زاد ديگرى را گلدزيهر پيشنهاد كرده است.495 در اين نظريه، مخالفت با كتابت از علاقه«مذاهب اهل رأى قديم» به پيشگيرى از سد شدن راه تحول آزاد فقه ناشى شده است؛ همچنانكه وجود مجموعه بزرگى از حديث به ناچار اين كار را كرد. اين نظريه را اخيرا شولر بار ديگر بيان و تأييد كرده است.496 قطعا مى توان تصور كرد كه نظريه هاى شفاهى گرا توانسته است به صورت وقفه اى در شروع سختگيرى در ميان فقها عمل كند. اما گلدزيهر هيچ مدركى فراهم نكرد كه بتواند نظريه او را اثبات كند؛ و در حالى كه شولر كوشيده است تا اين نقص را جبران كند، تنها متنى كه به عنوان شاهد ارائه كرده( كه به نظر بجا مى رسد)، مربوط به بى ميلى عمروبن دينار است به اينكه رأى شخصى اش نوشته شود.497 چنان كه ملاحظه خواهد شد، بى ميلى عمرو از اين بابت، تك و تنها نيست؛ اما رأى شخصى، حديث نيست و من موردى را سراغ ندارم كه در آن،ميل به انعطاف پذيرى با مخالفت با نگارش حديث مربوط باشد. اينكه مخالفان نگارش نمى بايد چنين هدف زشتى را اعلام كنند، البته قابل درك است؛ اما اينكه طرفداران نگارش نمى بايد اشاره اى جدلى به چنان انگيزه ناخوشايندى كنند ـ اگر چنان انگيزه اى وجود داشت ـ به سختى باور كردنى است .همچنين، يكى از اشكالات اين نظريه را بايد اين مطلب دانست كه مكتب قديم حنفى، طرفدار نگارش بود.498

110ـ شمارى از شخصيت ها در نارضايى عمروبن دينار انبازند. زيدبن ثابت صحابى گاه با نوشته شدن آنچه مى گويد مخالفت مى ورزد، به اين دليل كه گفته هايى وى، تنها نظر او هستند و بنابراين ممكن است اشتباه باشند 499 (در روايتى ديگر، آنچه مورد بحث است به روشنى حديث است، و چيزى گفته نشده كه بتواند به منزله علاقه مندى به انعطاف پذيرى تعبير شود).500 سعيدبن مسيّب در حديثى به سؤال كننده اى املا مى كند، تا اينكه او از رأى شخصى سعيد مى پرسد، و او اجازه نمى دهد كه نظر شخصى اش نوشته شود.501

جابربن زيد(م حدود100) نيز دوست ندارد رأى شخصى اش نگاشته شود و مى گويد ممكن است فردا عقيده ام عوض شود.502 مالك با نگاشته شدن نظريه اش درباره نكته اى در احكام طلاق مخالفت مى ورزد و مى گويد تا هنگام پسين ممكن است نظرم ديگرگون شود.503 چنين بى ميلى يى به پيغمبر (ص ) نيز نسبت داده شد ه است.504

111ـ شولر نيز نظريه جديدى را مطرح كرده كه طبق آن، يكى از انگيزه هاى مهم مخالفت با نگارش، مخالفتى بود كه در نتيجه كوشش هاى امويان براى تدوين حديث برانگيخته شد.505 در برابر اين نظر بايد از مشكوك بودن تاريخ گزارش هاى مورد بحث506 و فقدان اظهار صريح چنان مخالفتى در حديث هاى ضدنگارش (كه ما در دست داريم) سخن گفت.507

/ 25