يمن - مخالفان نگارش حدیث در صدر اسلام (2) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مخالفان نگارش حدیث در صدر اسلام (2) - نسخه متنی

مایکل کوک؛ مترجم: ابوالقاسم سری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

سفيان[بن عيينة] حديثى را نقل مى كند كه در آن، ابو سعيد مى گويد كه چگونه آنان از پيغمبر(ص) اجازه كتابت حديث را خواسته اند، اما از آن اجازه محروم مانده اند.265 اسناد اين حديث با اسناد حديث نبوى بصرى عليه كتابت، يكى است؛266 جز اينكه در برخى از روايت ها شخصى كه از زيدبن اسلم روايت مى كند، پسر او عبدالرحمان است 267 ـ خاطره اى از حديثى نبوى كه ابوهريره نقل كرده است 268 ومن مايلم آن را پژواكى از حديث بصرى بدانم.

ابن حنبل در گزارش مهم از تجربه دانشجويى اش در مكه، از وجود نظريه شفاهى گراى نسبتا خشنى سخن مى گويد كه در اواخر سده دوم در شخص سفيان تجلى يافته است. وى نقل مى كند كه در محضر سفيان در جايى مى نشستم كه پيرمرد مرا درحال نوشتن نبيند. سفيان، عصايى داشت و اگر كسى را در حال نوشتن مى ديد، با عصايش به او اشاره مى كرد؛ سپس مى رفت و او را از آن كار بازمى داشت.269

يمن

55ـ در احاديث يمنى، تنها دو شخصيت به راستى داراى اهميت اند: طاووس بن كيسان يمنى(م106) و معمربن راشد، مهاجر بصرى[به يمن](م 153). عبدالرزاق بن همّام(م 211) براى مقاصد ما تنها يك راوى است و از خود، عقايد مشخصى ندارد.

56ـ طاووس، بيشتر مخالف كتابت معرفى شده است.270 وى دستور مى داد تا كتابها را بسوزانند؛271 نامه هايى را كه نزدش جمع مى شد، مى سوزاند؛272 دوست نمى داشت كسى بر موزه هاى خود چيزى بنويسد273 و در نقل حديث هاى استمداد از ابن عباس عليه كتابت، نقش برجسته اى ايفا مى كند؛274 اما وى در طرف ديگر[موافق كتابت] نيز رخ مى نمايد: حديثى را درباره صحيفه اى نقل مى كند كه در آن صحيفه، عبدالله بن عمر آنچه را از پيغمبر(ص) شنيد،به كتابت درآورد 275 و به ليث بن ابى سفيان كوفى ـ كه در حضور او بر لوح ها مى نويسد ـ املا مى كند.276

57ـ معمر نيز بيشتر مخالف كتابت شناخته مى شود. وى به مخالفت خود با كتابت تصريح مى كند؛ هرچند به طور ضمنى سرزنش يحيى بن ابى كثير(م 129) را مى پذيرد.277 ابن عليّه اظهار مى كند كه او از حفظ، روايت مى كرد؛278 و حديثى از ابن مبارك(م 181)، او را با يونس بن يزيد ايلى(م 159) مقايسه مى كند. يونس هرچه را كه از زهرى شنيد، نوشت.279 از ديگر سو، ابن حنبل با نظر موافق نقل مى كند كه معمر در يمن(بر خلاف بصره) در هنگام نقل حديث، آزادانه به كتابهايش مراجعه مى كرد.280 به هر حال، هويت شفاهى گرايانه او ضعيف تر از هويت طاووس است.وى مطلب هاى مدنى را كه مخالف يا موافق[كتابت] است ،براى عبدالرزاق و ديگران روايت مى كند.281

نمونه ها، از يك سو حديث زهرى است در باب آنكه چگونه عمر در مـورد طرح «روى كاغذ آوردن سنن»، انديشه بهترى كرد[و از آن منصرف شد.م]،282 و از ديگرسو، حديث هايى است به نفع كتابت، يا در عذرخواهى از آن، كه خود زهرى در[زمره راويان.م] آنهاست.283 معمر نيز از طريق عبدالرزاق، مجموعه اى معروف( مشتمل بر حدود 140 حديث نبوى) را كه به صحيفه همامّ بن مكنة(م 132؟) معروف است، روايت مى كند.284 اين متن، در سه نسخه باز ويرايى شده كه تا حدّى با هم متفاوت اند، موجود است كه يكى از آنها در«مسند» ابن حنبل است.285 از شيوه ارائه اين متن در«مسند»، روشن است كه متن مذكور، پيشتر( در سده سوم )به صورت مجموعه اى وجود داشته است.

/ 25