بیشترلیست موضوعات مخالفان نگارش در صدر اسلام بخش دوم يمن سوريه مركزهاى ديگر ماهيت مخالفت نمونه بينابين چيرگى ارزش هاى شفاهى نكات پايانى شقوق مختلف توضیحاتافزودن یادداشت جدید
به نظر مى رسد كه برخى از علما، بى آنكه در شرف مرگ باشند، كتاب هايشان را دفن كرده اند، مانند عطاءبن مسلم كوفى(م190)،374 يوسف بن اسباط(م 195)،375 و ابو اسامه(م 201)،376 و نيز مؤمل بن اسماعيل(م 206).37782ـ پنجم: شايد در همين زمينه باشد كه ما مشاهده مى كنيم نامه ها را ـ بر خلاف كتاب ها ـ آزادانه به شخصيت هاى كهن نسبت مى دهند. نامه ها بنا به معمول، نوعى ارتباط خصوصى با اشخاص هستند كه كتابها اين جور نيستند.83ـ نوشتارهاى عروه در باب زندگانى پيغمبر(ص) شكل نامه هايى را به خود مى گيرد كه در پاسخ پرسشهايى نگاشته شده است.378 تنها كتابى كه به طور جدى به حسن بصرى نسبت داده شده، رساله او در باب اختيار است. از دو كتابى كه به حسن بن محمد بن حنفيه(م حدود100) نسبت داده شده،آنكه بيشتر تأييد شده، يك نامه است؛ هرچند سرگشاده است.379 عادت از بين بردن نامه هاى گردآمده را به دو تن نسبت داده اند: طاووس عينى كه آنها را مى سوزاند،380 و شعبه بصرى كه پسرش را مى فرستاد تا برود و آنها را در خاك دفن كند.381 حتى كسانى بودند كه با نامه هايى كه درباره پرسش هاى دينى بود، مخالفت مى ورزيدند. اين نكته اى است كه من به آن باز خواهم گشت.382شايد كسى هم انتظار داشته باشد كه رسم و راه نوشتن، تا اندازه اى به ماهيت آنچه نوشته مى شود بستگى داشته باشد و قرائن و اشاره هايى اتفاقى هست كه نشان مى دهد وضع چنين است. به نظر مى رسد كه نوشتن تشهد و استخاره383 و شايد نسب شناسى384 بيشتر پذيرفتنى است. نوشتن نظر(رأى)هاى شخصى يك دانشمند و شايد سنن، كمتر پذيرفتنى است. 385 در بين اين نكته ها، بيشترين و بزرگترين دشمنى ها با نوشتن رأى است كه به بهترين وجه گواهى شده است.38684ـ اين موضوعات گوناگون، اين نظريه را تأييد مى كند كه نوشتن در خلوت، نه در جلوت، نقشى مهم داشته است. آشكار است كه اين نمونه بينابين، هنوز راه زيادى تا نظريه هاى دسته سوم دارد؛ به مثل، اين نمونه از روشى كه پيشتر در سده دوم شيوع عام داشت (يعنى املا كردن حديث در كلاس) جلوگيرى مى كند. با وجود اين، نياز به تأكيد نيست كه اين نظريه، از نظريه هاى اكيد شفاهى گرا قدرى فاصله دارد.387كسانى كه در جلوت به خاطر مى سپارند و در خلوت آن را مى نويسند، در معرض شكوه و سرزنش آشكار ابن مسعود قرار دارند كه مى گويد: مردم به حرف هايم گوش داده، بعد«مى روند و آنها را مى نويسند».388 كسى كه اجازه نمى دهد يك شب كتابى در خانه اش بماند،389 به كتابخانه هاى خصوصى معلّمان نظر موافق ندارد و فرصت هم ندارد كه هنگام مرگ، كتابهايش را نابود كند. اگر بتوان مسلّم انگاشت كه ابن ابى ذئب در خلوت خانه اش از روايت هاى مكتوب بهره مى جسته، ضرورتى نداشته كه از كنيزكش در آن موضوع پرسش كند390 و جز اينها. كه اكنون بايد به اين نظريه هاى اكيدتر بازگرديم.
چيرگى ارزش هاى شفاهى
85ـ ترديدى نيست كه ديدگاهى شفاهى گرا و انعطاف ناپذير در منابع[مورد مطالعه] ما سخت مورد تصديق قرار گرفته است. اما آيا اين نظريه هيچ گاه در ميان محدّثان چيرگى داشته است؟ يا اينكه اين نظريه هرگز چيزى جز يك نظريه افراطى نبوده كه اقليتى پر سروصدا آن را به دروغ پراكنده اند؟ در زير، برخى از استدلال هاى غيرمستقيم را ارائه مى كنم كه نشان مى دهد شفاهى گرايى واقعا در اصل غلبه داشت.391 دو رويكرد به اين نتيجه رهنمون مى شود؛ يكى قيافه نگرى رويكرد صورى(Prosopographic) است و دو ديگر، رويكرد درونمايه اى يا محتوايى است.86ـ بحث هاى قيافه نگارى از مطلب هاى كوفى سرچشمه مى گرد.87ـ در حديث هاى كوفى يى كه عليه نگارش اند، ابن مسعود، صحابى كوفى، چهره اى برجسته است. گفته اند كه وى، نگارش حديث(كتابة العلم) را دوست نمى داشت؛392 هنگامى كه دريافت كه پسرش حديث هايى را كه از او مى شنيده نگاشته است، فرمان داد تا نوشتارهايش را بياورند و آنها را محو كرد.393 وى همچنين وظيفه خود مى دانست تا نوشته هايى را كه ديگران نزد او مى آورند، نابود كند.394 در برابر اين كه او را مؤكدا داراى دعاوى شفاهى گرايانه دانسته اند، تنها با يك مورد مواجه شدم كه كوشش شده كه ابن مسعود را در جهت مخالف بسيج كند: در اينجا ما آميزه اى از نقل كتبى و اسناد خانوادگى را مى يابيم، به گونه اى كه انس بن مالك الگوى معهود و متعارف آن است.39588ـ در مقابل، على (ع) را در صف طرفداران نگارش آورده اند. وى به شنوندگانش سفارش مى كند كه حديث را«مقيّد» سازند(قيدواالعلم).396 حارث [ابن سويد](م 71) شرح مى دهد كه على (ع) چگونه پرسيد:«كيست كه حديث(علم) را از من به درهمى بخرد؟». حارث به موقع مى رود و برگه هايى را به درهمى خريده و با آنها باز مى گردد (يعنى براى اينكه حديث نويسد).397