هر مبحث تربيتى واخلاقى بايد در پى دواصل روان باشد: نخست بكوشد تا صفات اخلاقى را به ملكه و ساختار درونى تبديل سازد و سپس اين ملكات را به ارزشهاى اصولى واركان اخلاقى اختصاص دهد. متاسفانه بسيارى از آموزشهاى اخلاقى و نوشته هاى تربيتى به اين اصل مهم نپرداخته اند و پيش از رفتن به سراغ ريشه فضايل و رذايل از شاخ و برگها و مسائل جزئى اخلاق سخن مى گويند. بى شك صفاتى مانند: دروغ ريا عيب گيرى حرص و ... مايه در ملكات و خلقيات ديگرى دارند و آبشخور هر يك در جاى ويژه اى است زيرا آن كس كه از شرافت و كرامت نفس برخوردار نباشد خودبخود دچار: غيبت حسد دروغ و مانند آنها مى گردد. ازاين رواصلاح گر نفس بايد پيش از پرداختن به افعال و صفات جزئى اخلاقى از سرچشمه هر يك سخن گفته راه تهذيب آن را پى گيرد. از ويژگيهاى ديگر تعاليم امام توجه به همين اركان واصول اخلاقى است وامام مانند معلمى هوشمند ريشه مفاسد وانحرافهاى نفسى را مى جويد و كانون هر يك را در جان آدمى مى يابد. در پى درمان ظاهرى دردها و زدايش انحرافها نيست بلكه در صدد ره يابى به ريشه ناهنجاريهاست . پيوسته به انسانيت و خودخواهى هشدار مى دهد كه ام الرذائل است و به اخلاص فرا مى خواند كه سر آمد مكرمتها وام الفضائل . درادامه اين نوشتار دراين باره توضيح بيشترى خواهيم داد.
6. محوريت اخلاق درانديشه امام
در ديدگاه امام صلاحيت اخلاقى سرآمد ديگر شايستگى ها بوده و تهذيب نفس اساس همه ابعاد سياسى اجتماعى فردى و ...است .از زندگى فردى گرفته تا روابط خانوادگى .اجتماعى منطقه اى و حتى معادلات بين المللى بايد بر ميزان اصول اخلاقى شكل يابد.حضرت امام در جاى جاى كلامش با تعبيرهاى گوناگون واشاره به زواياى مختلف اين مهم را يادآور مى شد و در مناسبتهاى مناسب محوريت اخلاق را گوشزد مى نمود. براى روشنتر شدن اين اهتمام و توجه سرخط برخى از تعاليم ايشان را بر مى شماريم :
تزكيه انسان هدف پيامبران
او كه رهرو راستين راه انبياى الهى بود و چشمه سار وجودش از كوثر زلال رسالت آب حيات گرفته بود. هدف و مقصد بعثت را تزكيه واخراج از: ظلمات به سوى نور مى دانست و همواره در گفته ها و نوشته هايش بر اين نكته اصرار مى ورزيد كه : پيامبران براى آدم سازى آمده اند و شغلشان انسانسازى است . بارها مى فرمود: [تمام انبيا موضوع بحثشان و موضوع تربيتشان ...انسان است]. 22انسان كه هم آغوش طبيعت است و با آن مانوس و محشور به آسانى گرفتار اسارت آن نيز مى گردد و در نتيجه از حركت به آن سوى طبيعت باز مى ماند. رسولان الهى برآنند كه : [اين موجود طبيعى رااز مرتبه طبيعت به مرتبه عالى مافوق طبيعت و مافوق جبروت برسانند]. 23امام كه با بينش توحيدى به انسان مى نگريست براين باور بود كه هيچ حكومت و نظامى جز شيوه پيامبران الهى نمى توان انسان و ملتها را تربيت كند زيرا ديد و بينش آنان محدوداست و مادى وانسان موجودى است داراى ابعاد مادى و معنوى و كسى مى تواند تربيت و تزكيه آدمى را به عهده گيرد كه به همه جنبه هاى وجودى انسان احاطه و آگاهى داشته باشد واين ويژگى فقط در مكتب تربيتى سفيران و رسولان الهى پيدا مى شود: [ انبياء مى خواهند يك انسانى تربيت كنند كه خلوتش و جلوتش فرقى نداشته باشد]. 24و همانگونه كه در آشكار خلاف نمى كند در غياب و پنهان نيزاز گناه به دور باشد. بنابراين مى توان گفت تمام زحمات انبياء و رنجهايى كه مردان الهى در بستر تاريخ كشيده اند براى اين معنى بوده است كه : انسان وارسته مهذب گردد. امام مى فرمايد: [ انبياء همه آمدند آدم را درست كنند]. 25