از نشانه هاى ديگرى كه نقش محورى اخلاق رااز ديدگاه امام بيان مى دارداين است كه : رمز موفقيتهاى اجتماعى و خدمات سياسى را در آراستگى به فضائل اخلاقى مى داندازاين رو به دولت مردان و دست اندركاران مديريت جامعه توصيه مى كند كه :ايجاد محيطى سالم و معطر به ارزشهاى تربيتى را سرلوحه كار خويش سازند تا در پرتو بركاتش خود بهره من گردند: [عمده در برنامه هاى حكومتى در برنامه هاى دولتى اين معناست كه : محيط اخلاقى درست كنند محيط برادرى درست كنند.اين در راس همه برنامه هاست .اگراين برنامه درست شد اگر دولت بخواهد كارى بكند هميشه ملت بااو همراهى مى كند] 37 .بى شك نمى شود مسائل اخلاقى رااز دشواريهاى اجتماعى و نابسامانيهاى اقتصادى جدا ساخت واز محيط آلوده به اين آفات انتظار صلاح و كمال داشت . على[ ع] مى فرمايد:[ العسر يفسدالاخلاق] 38 . پريشانيها و دشواريها اخلاق را فاسد مى كنند.عدم برنامه ريزيهاى شايسته و راه گشا نقش اساسى را در زمينه سازى مفاسداخلاقى دارد. مشكلات روزمره فرصت به خود پرداختن رااز مردم مى گيرد و آنها را در پيچ و خمهاى دشواريها سر درگم مى سازد.به اعتقادامام يكى از عوامل موثر درساختن محيط سالم صلاحيت تقوايى و خوشنامى مديران كشور و كارگزاران حكومت اسلامى است .از مجريان گرفته تا برنامه ريزان و قانونگذاران بايداسوه هاى با فضيلتى باشند كه همواره الگو و مقتداى مردم گردند و عطر معرفت را با حضور خود بگسترانند: [شما بايد در آنجا معلم اخلاق باشيد از براى همه كشور... شما ها بايد در مجلس كه مى رويد علاوه بر مسائل كه مطرح مى شود كه مورد احتياج ملت است بايد آنها را طرح كنيد با سلاح اخلاق اسلامى وارد شويد و با آن سلاح مردم را تربيت كنيد] 39 . اين بود نگرشى كوتاه براهميت و جايگاه اساسى اخلاق در ديدگاه امام .اينك مى پردازيم به بررسى مبانى اخلاقى امام رحمه الله عليه :
مبناى اخلاقى امام
در تعاليم اخلاقى امام تهذيب و تربيت بر دو ركن و عنصراصلى استوار مى گشت كه از تركيب آن دواساس و پايه انسان الهى شكل مى گرفت . به عبارت ديگر امام در روش و شيوه تربيتى خود همواره بر دو بعد بنيادى تكيه داشت : در بعداثباتى خداجويى واخلاص را عامل پرواز در ملكوت و مايه تعالى و كمال مى خواند و آراستن به آن را لازم مى شمرد. در بعد سلبى خودبينى و حب نفس را مانع تكامل و منشا بدبختى مى دانست و پيراستن از آن را وظيفه و جهاد مى ناميد. ازاين روى بر آن شديم كه : گفته ها و نوشته هاى ايشان را بااين ديد بررسى نموده و تحت دو عنوان اصلى واساسى در آوريم : 1.اخلاص يا قيام براى خدا با نگاهى به سر خط آثار و گفتاراخلاقى حضرت امام روشن مى شود كه : يكى از عنصرهاى مبانى اصيل و زيربنايى در مسائل خودسازى واخلاق معرفه الله و توجه به خداونداست . آن چيزى است كه مقصد همه انبيا بوده و تمامى كوششها مقدمه اى براى رسيدن به آن مقصداست : [تمام مقاصدانبيا برگشتش به يك كلمه است و آن : معرفه الله است. ] 40مساله اخلاص يا خداجويى موضوعى است كه با تعابير گوناگون در تعاليم امام به چشم مى خورد. و در جاى جاى كلامش بدين مهم اشارت دارد. براى روشنتر شدن اين موضوع به برخى از عناوين و نمونه هاى مربوط اشاره مى كنيم :
مقصدالهى
ملاك ارزشمندى اعمال در جهت خداجويى آنهاست واگر مقصدهاالهى شد و غير خدااز صفحه دل بيرون گشت همه چيز به دست مى آيد:[ اگر بخواهيد خدمت شما پيش خداى تبارك و تعالى اجر داشته باشد مقصد راالهى كنيد براى خدا قدم برداريد] 41 . و درجايى ديگر ضمن توصيه به اين نكته كه بايد تمام توجه به خداوند باشد مى فرمايد: شما مجاهده كنيد تا هر چه در دل زدوده شود كه اگر براى خدا خالص شديد در پيروزيتان موثراست . بايداتكائتان فقط به خدا باشد . 42امام همواره مى فرمود: وجهه نفستان خدا باشد 43 .و به اين مهم تكيه داشت كه : عالم محضر خداست در محضر خدا معصيت نكنيد .موعظه واحده يا قيام اللهقرآن كريم سرلوحه مواعظ و پندهاى خود را[ قيام لله] مى داند: قل انمااعظكم بواحده ان تقوموا لله . امام همواره اين موعظه قرآنى را بازگو مى كرد و آن را بازگو مى كرد و آن را تنها برترين پند حيات بخش جانها مى دانست :[جديت كنيد كه كارهايتان براى خدا باشد قيامتان لله باشد : [ انما اعظلكم بواحده ان تقوموا لله مثنى و فرداى] ... موعظه يك موعظه است . قيامتان براى خدا باشد نه قيامتان براى پيدا كردن يك عنوانى ... يك جاهى يك مقامى يا يك پولى] 44 ... او كه مقتداى پاكان و مرشد دلدادگان بود در پاسخ به درخواست موعظه و نصيحت از طرف يكى از شاگردان اينگونه نگاشت :بهترين موعظه آن است كه خداوند در قرآن فرموده است : انما اعظكم بواحده ان تقوموا لله . 45
مامور به وظيفه نه نتيجه
در بينش امام اگر كارى براى خدا انجام گيرد شكست در آن معنى ندارد واگر مقصود خدا و معنويت باشد به انتظار نتيجه نبايد نشست بلكه بايد به انجام وظيفه انديشيد. همه كوششهاى فردى واجتماعى علمى و فرهنگى را به نيت خداجويى بايدانجام داد و وجهه اعمال را رضايت حق گرفت نه چيز ديگر:[دانشگاه را بايد شما رو به خدا ببريد رو به معنويت ببريد. و همه درسها هم خوانده شود همه درسها هم براى خدا خوانده بشوداگر چنين شديد در كارتان موفقيد چه برسيد به مقصدتان چه نرسيد]. 46 و نيز مى فرمايد:همه ما مامور به اداى تكليف و وظيفه ايم نه مامور به نتيجه . 47