امام كه نفس خود را مهار كرده بود و تعلقات دنيويش را عقال همواره براين مهم اصرا داشت كه سرمنشا همه لغزشها و گرفتاريها: حب نفس است و بارهااعلام كرد كه : [آنچه خطر براى هرانسانى و هر متصدى امرى هست حب نفس است ... هر بلايى كه سرانسان ... مى آيد... دراثر هواى نفس و خودخواهى است . در روايات ائمه فرموده اند: راس كل خطيئه حب النفس]. 65 البته بايد توجه داشت كه اين سخن منافات بااحاديثى كه مى گويند: [حب الدنيا راس كل خطيئه] ندارد زيرا حب دنيا و حب مال و... همه برخاسته از حب نفس واز مظاهر آن به حساب مى آيند.امام مى فرمايد:[ از حب نفس است كه : حب جاه حب به سلطنت حب به مقام حب به مال و حب به همه انگيزه هاى شهوانى پيدا مى شود... حقيقتا راس همه خطاها و منيتها همين خودخواهى هاست] 66 . امام كه حب نفس را عامل اسارت انسان مى دانست چنين مى فرمود:[دراين عالم سه نظراست : 1. نظرى كه از روى حب مطالعه مى كند. 2. نظرى كه از راه بغض به همه چيز نظر مى كند.3. نظرى كه حب و بغض درر آن نيست و آزاداست] 67 . آنچه عامل ارزش انسان و مايه پرورش اوست همان ديدگاه سوم است كه خود رااز همه وابستگيها برهاند و خودخواهيها را كنار نهد و به همه چيز و همه كس از روى آزادى و بى نظرى بنگردازاين روى امام مى فرمايد:[بزرگترين گرفتارى از ناحيه خود ماست كه از روى حب نفس يااز راه دشمنى و بغض به مردم واشياء و گروهها نظر مى كند واين نظر نمى تواند آزاد باشد] 68 . بالاخره اساس دوستيها و دشمنيهاى انسان برگشت به ( من ) او مى كند و تمام تعريفها و تكذيبهايش نيز از همان ( من ) برمى خيزد: [اين (من) را اگر انسان زير پا گذاشت و (او) شداصلاح مى كند همه چيز را] 69 .با نگرشى دوباره به سرفصلهاى اين نوشته درمى يابيم كه از ديدگاه امام اخلاص و خداخواهى عامل اساسى براى تربيت و به دست آوردن فضيلتها و آراستگى به آنهاست ولى دشمنى توانا و مانعى بزرگ در پيش است به نام حب نفس و خودخواهى و تااو هست به هيچ ارزشى و فضيلتى نمى توان دست يافت . تنها راه نجات اين است كه : ديو خواهى و خودبينى ها را كنار نهيم تا فرشته خداخواهى واخلاص رخ بنماياند.اين شدنى نيست مگراين كه حق يار گردد و لطف او مددكار . [بارالها! پايان كار ما را بسعادت مقرون فرما و سرانجام رشته معرفت و خداخواهى را به دست ما بده و دست تطاول ديو رجيم و شيطان رااز قلب ما كوتاه فرما و جذوه ايى از آتش محبت خود در دل ما افكن تا جذبه حاصل آيد و خرمن خودى و خودپرستى ما را به نور نار عشقت بسوزان تا جز تو نبينيم و جز سركوى تو بار قلوب را نياندازيم . محبوبا!اكنون كه از تو دوريم واز جمال جميلت مهجور مگر آن كه دست كريمانه ات تصرفى كند و حجابهاى ضخيم رااز ميان بردارد تا در بقيه عمر جبران ماسبق گردد.انك ولى النعم] 70 .