او كه در آغاز جوانى به ميدان خودسازى گام نهاده بود همواره در آموزشهاى اخلاقى اش براين نكته اصرار داشت كه تلاشى پيگير و رياضتى فراگير لازم است تاانسان در جبهه با رذيلتهاى اخلاقى و[ جهاداكبر] با هواهاى نفسانى سر بلند و پيروز گردد و به سازندگى خويش بپردازد:[ اساسا اسلام براى سازندگى آمده است و... سازندگى انسان خودش مقدم بر همه جهاهاست ... جهادى بس بزرگ است و مشكل و همه فضيلتها دنبال آن جهاداست]. 26امام در آن دوران غربت اسلام و قدرت دشمنان درس اخلاقى را در حوزه پى نهاد كه حاصل آن نوشته هاى ارزشمندى همچون :[ جهاداكبر] و [ اربعين] شد.اين مجموعه كه جانمايه كلام امام مى باشد نشانه اهميت و محوريت مساله خودسازى درانديشه و روش ايشان است . در همين راستاست كه امام در مواعظ و تعاليم اخلاقى اش به :[اصلاح خويش قبل ازاصلاح ديگران] سفارش اكيد مى ورزد و[ شروع از خود] را به عنوان يك اصل مى شناسد و فرق بين انسان اسلامى وانسان استعمارى را دراين جهت مى بيند كه : [اول خودتان رااصلاح بكنيد.اول مهذب بشويد و تعليمات اسلامى را كه براى آدم سازى است آن تعليمات را عمل كنيد كه ما بعداز مدتى متحول بشويم به يك انسانهايى كه ايلام مى خواهد نه يك انسانهايى كه استعمار مى خواهد]. 27 اگر توانستيم قبل ازاصلاح ديگران به اصلاح خويش دست يابيم بى گمان به پيروزى بزرگ و جهاداكبرى دست يافته و قدمى اساسى برداشته ايم . امام اصلاح خود و آنگاه اصلاح ديگران را يك تكليف مى داند: [ هر كس مكلف است كه خودش رااصلاح كند قبل ازاين كه ديگران را اصلاح بكند همه موظفيم كه خودمان رااصلاح كنيم] 28 . و چون حوزه هاى علميه اصلاحگران فكر وانديشه مردم شناخته شده اند امام خطاب به حوزويان براين همه بيشتر تاكيد مى كند:[بايداهل علمم و طلاب ... در خلال تحصيل اصلاح خود كنند و آن را حتى الامكان بر جميع امور مقدم شمارند كه از تمام واجبات عقليه و فرايض شرعيه واجبتر و سخت تر همين است] 29 .
دانش و تهذيب يا آموزش و پرورش
از آن جهت كه تهذيب اصل واساس ارزشهاست و منشا خدمت و بركت به ديگران مى گردد امام همواره در سخنانش به لزوم همپايى دانش واخلاق سفارش مى كرد و خطر جدايى علم و تزكيه را گوشزد مى نمود و ضرر عالم غيرر مهذب و دانش بدون تزكيه رااز هر ضرر ديگرى بيشتر مى دانست :[ آن كسى كه دانش دارد لكن دانشش توام با يك تهذيب اخلاق و يك تربيت روحى نيست اين دانش موجب اين مى شود كه ضررش بر ملت كشور زيادتر باشد] 30 . روى اين اصل دراعاليم امام خمينى كه برگرفته شده از معارف قرآنى است آموزش و پرورش به عنوان دواصل اساسى و زيربنايى نيكبختها و سرافرازيها معرفى مى گردند:[ اقرا باسم ربك قرائت كن به اسم رب .به اسم رب قرائت كن .اگر قرائت به اسم رب باشد اين هم پرورش است و هم آموزش ... بيشتر صدماتى كه به بشر وارد مى شوداز طريق آموزش بى پرورش است] 31 . مخاطب امام دراين سخنان همه كسانى هستند كه به گونه اى با تعليم و تعلم سرو كار دارنداعم از حوزه ها و دانشگاهها و ساير مراكز علمى و فرهنگى . همانگونه كه محصل حوزوى اگر مهذب نباشد به اسلام و ارزشهاى اسلامى صدمه مى زند دانشجوى دانشگاه نيزاگر تزكيه نشود براى اسلام و كشوراسلامى جز ضرر و وابستگى سودى نخواهد داشت .[بسياراشخاص هستند كه دانشمندند لكن تربيت اسلامى ندارند وجودشان ضرر مى زند به كشور.... واسلام ....اين فرقى نيست مابين اين كه دانش دانش علوم قديمه باشد يا دانش علوم جديد] 32 .
فساداخلاقى دشمن اصلى بشر
از ديدگاه اخلاقى امام تمام مظاهر فساد از زندگى فردى گرفته تا برخوردهاى خانوادگى قبيله اى منطقه اى و حتى معادلات نظامى و سياسى بين المللى ريشه در فسادهاى اخلاقى دارد و عامل همه ناهنجاريها نابسامانيهاى تربيتى است . آنچه انسانهاى امروز را تهديد مى كند سلاحها مخرب و ويرانگر نيست بلكه انحرافهاى اخلاقى و زير پا گذاشتن ارزشهاى انسانى است كه خطر جدى براى جوامع بشرى به شمار مى آيد. [ اگرانحراف اخلاقى نباشد هيچ يك از سلاحهاى جنگى به حال بشر ضرر ندارد] 33 . اساس بدبختيها و پستيهاى جوامع انسانى ريشه واساسش اين است كه : انسانهاى هواپرست و خودخواه كه جز به بطن و فرج خويش نمى انديشند و داراى اعوجاجهاى اخلاقى بوده اند در راس اداره آن قرار گرفته اند: [ اگر دنيا در آتش اين دوابرقدرت مى سوزد براى همان هواى نفس است كه عمال اين دوابرقدرت و خود آنها دارند.اگر كشورهاى اسلامى در آتش اين مفاسد مى سوزد براى اين است كه كسانى كه متصدى آن امور هستند هواى نفسانى دارند و خودشان را مى بينند و همه را براى خود مى خواهند] 34 .
رفع حجب نه جمع كتب
موانعى كه بر سر راه خودسازى قرار مى گيرد تنها علقه هاى مادى و جاه و مقامى نيست . چه بسااندوخته هاى ذهنى و خواندن اصطلاحات و قواعد علمى (كه خود بايد روشنى بخش و تاريكى زاى باشد) مانع راه شده و باعث فتنه گردد. پاكى نفس است كه از نور دانش چراغ فروزانى بر سر راه مى سازد و آن رااز آفت حجاب اكبر مى رهاند. امام بر زدايش پرده هاى ظلمانى و نفسانى كه مانع رشد و شكوفايى فطرت بشر هستند مى پرداخت و هر چيزى را كه مانع كمال و عامل ذلت انسان گردد [ حجاب] مى خواند:[در رفع حجب كوش نه در جمع كتب گيرم كتب عرفانى و فلسفى رااز بازار به منزل واز محلى به محلى ديگرانتقال دادى يا آن كه نفس خود راانبارالفاظ و اصطلاحات كردى و مجالس و محافل آنچه در چنته داشتى عرضه كردى ... آيا بااين محموله هاى بسيار به حجب افزودى يااز حجب كساتى ؟ خداوند عزوجل براى بيدارى علماء آيه شريف : [مثل الذين حملواالتوريه] را آورده تا بدانندانباشتن علوم گر چه علم شرايع و توحيد باشد از حجب نمى كاهد بلكه افزايش دهد واز حجب صغار به به حجب كبار مى كشاند] 35 . همانگونه كه امام ارزشمندى ديگرابعاد وجودى انسان را در پرتو اخلاق مى ديد دانش و فرا گرفته هاى علمى را نيز سخت نيازمنداين صيقل مى دانست تااز زنگار به خود باليدنها پاك شود و به حربه اى در دست نااهل بدل نگرددازاين روى به فراگيرى[ علم اخلاق] در كنار فراگيرى ساير علوم معمول حوزه وى سفارش مى كند :[واز بالاترين و والاترين حوزه هايى كه لازم است به طور همگانى مورد تعليم و تعلم قرار گيرد علوم معنوى اسلامى از قبيل : علم اخلاق و تهذيب نفس و سير و سلوك الى الله رزقناالله واياكم كه جهاداكبر مى باشد] 36 .