ويژگي‏هاي فطرت - فطرت در قلمرو اندیشه و رفتار نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فطرت در قلمرو اندیشه و رفتار - نسخه متنی

علی ربانی گلپایگانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

فطرت از ويژگي‏هاي ذاتي بشر(و هر موجودي كه گذشته از دستگاه غريزه مجهز به دستگاه فكري است) مي‏باشد. فطرت مانند غريزه، نوعي كشش و ميل همراه با آگاهي است و تفاوت آن با غريزه در اين است كه آگاهي غريزي، حسي؛ وهمي و جزئي است، ولي آگاهي فطري؛ فكري و كلي است، و به خاطر همين تمايز ادراكي (= فكري و عقلي بودن درك فطري) است كه فطريات از ويژگي تعالي و قداست نيز برخوردار بوده، عينيت بخشيدن به آنها مايه رشد وكمال خواهد بود، واضح است كه انسان علاوه بر دستگاه غريزي و فطري از دستگاه طبيعي نيز برخورداراست.

از توضيحات فوق بدست آمد كه تفاوت طبيعت، غريزه و فطرت از سنخ تفاوت تشكيكي، و ناشي از تفاوت در مراتب وجودي اشياء است.

ويژگي‏هاي فطرت

صفات و ويژگي‏هاي اشياء دو گونه‏اند: تحليلي و تركيبي .

تحليلي آن است كه از نهاد موضوع بدست مي‏آيد و به انضمام چيزي به موضوع، نياز نيست؛ مانند صفت «امكان» براي ماهيت، و صفت «زوج بودن» براي عدد چهار. در منطق و فلسفه اسلامي به اين نوع صفات «محمولات من ضميمه» گويند.

تركيبي آن است كه مطالعه ذات موضوع براي انتزاع آن كافي نيست، بلكه بايد چيزي از بيرون به آن ضميمه شود؛ مانند صفت «نويسندگي» و «دانايي» براي انسان. اين نوع صفات را دراصطلاح فلاسفه اسلامي «محمولات بالضميمه» گويند.

تفاوت اين دو نوع صفت يا محمول در مقام اثبات اين است كه دسته نخست كه «لوازم ماهيت» يا «لوازم حقيقت» شي‏ء نيز ناميده مي‏شوند، به دليل (واسطه در اثبات) نياز ندارند، و از اين نظر حكم ذاتيات (جنس و فصل) اشياء را دارند، ولي دسته دوم به دليل (واسطه در اثبات) نيازمندند.

اكنون مي‏گوييم فطرت كه امري آفرينشي و صفتي سرشتي و ذاتي است، ويژگي‏هايي دارد كه همگي از تحليل خود فطرت بدست مي‏آيند، و اثبات آنها براي فطرت به دليل (واسطه دراثبات) نياز ندارد، آنچه دليل مي‏خواهد اثبات انيت و واقعيت آنها است، نه اثبات ماهيت آنها، و بحث كنوني ما مربوط به ماهيت شناسي (تعريف) فطرت است، نه وجود شناسي فطرت، اين ويژگي‏ها عبارتند از:

1 ـ تحقق آنها به علّتي غير از علّت وجود انسان نياز ندارد، زيرا فرض اين است كه آفرينشي و سرشتي انسانند، پس اگر انسان هست، فطريات او هم با او همراهند، آري عوامل طبيعي، اجتماعي و غيره در رشد يا انحطاط و به عبارت ديگر در ترتب آثار عيني فطرت برآن مؤثرند، چنانكه در رشد و نمو اصل وجود انسان نيز مؤثر مي‏باشند.

2 ـ انسان به آنها درك روشن و معرفتي ويژه دارد، گرچه ممكن است از نظر علم حصولي مورد غفلت و بي‏توجهي قرار گيرند، چنانكه اين دوگانگي معرفت و جهل از نظر حضوري و حصولي در مورد ذات ونفس او نيز راه دارد.

3 ـ ثابت ، پايدار و جاودانه‏اند. زيرا لوازم ذات يك چيز بسان ذاتيات آن، انفكاك‏ناپذيرند.

4 ـ همگاني و فراگير بوده، كليت و عموميت دارند، دليل آن همان است كه در بند سوم گذشت.

5 ـ با درك و معرفت فكري و عقلي همراهند، زيرا انسان از ويژگي عقل و تفكر برخوردار است، و چنانكه قبلاً بيان گرديد، فطرت نيز از ويژگي‏هاي انسان و مربوط به بعد فكري و عقلي اويند.

6 ـ از ويژگي قداست و تعالي اخلاقي برخوردارند، و دليل آن نيز فكري و عقلاني بودن آنها است. زيرا معيار تكليف، امر و نهي، خوب و بد اخلاقي، عقل و تفكراست؛ بدين جهت در حيوانات كه فاقد درك عقلاني و فكري‏اند خوب و بد اخلاقي راه ندارد، خوب و بدهاي آنها طبيعي و غريزي است.

لازم به يادآوري است كه آنچه در شعاع درك عقلاني قرار مي‏گيرد، فطري ناميده نمي‏شود، بلكه فطري بودن آن مشروط به اين است كه عقل آن را بپسندد، يعني با مرتبه عقلاني وجود انسان سازگار بيابد مانند عدالت، راستگويي، وفاي به عهد و مانند آن، ولي آنچه از ويژگي درك عقلاني برخورداراست، ولي انسان تمايل و كشش عقلاني نسبت به آن ندارد، بلكه در شعاع تمايلات حيواني و غريزي او قراردارد، فطري نخواهد بود، و در نتيجه قدسي و ارزشي هم نيست.

استاد مطهري ويژگي‏هاي فطرت را امور زير دانسته‏اند:

1 ـ فطرت از غريزه آگاهانه‏تراست، غريزه به حكم اينكه يك ميل است، با آگاهي همراه است، يعني حيوان به ميل خود نوعي آگاهي دارد، ولي ديگر به آگاهي خود علم ندارد، ولي انسان آنچه را مي‏داند مي‏تواند بداند كه مي‏داند.

2 ـ فطريات ماوراء حيواني‏اند و ملاكهاي انسانيت بشمار مي‏روند.

3 ـ فطريات انتخابگرانه‏اند و با خودمحوري قابل توجيه نيستند.

4 ـ فطريات از نوعي قداست برخوردارند. و ملاك تعالي انسان مي‏باشند.7

استاد جوادي آملي نيز درباره ويژگي‏هاي فطرت چنين گفته‏اند:

«فطرت كه همان بينش شهودي انسان نسبت به هستي محض و نيز گرايش آگاهانه و كشش شاهدانه و پرستش خاضعانه نسبت به حضرت اوست، نحوه خاصي از آفرينش است كه حقيقت آدمي به آن نحو سرشته شد، و جان انساني به آن شيوه خلق شد، كه فصل اخير انسان را همان هستي ويژه مطلق خواهي تشكيل مي‏دهد.

فطرت كه سرشتي ويژه و آفرينشي خاص است غيراز طبيعت است كه در همه موجودهاي جامد وبي‏روح يافت مي‏شود، و غير از غريزه است كه درحيوانات و درانسان در بعد حيوانيش موجود است، اين ويژگي فطرت از آن جهت است كه با بينش شهودي نسبت به هستي محض وكمال نامحدود همراه است، و با كشش و گرايش حضوري نسبت به مدبري كه جهل و عجز وبخل را به حريم كبريايي او راه نيست، آميخته و هماهنگ مي‏باشد، فطرت انساني، مطلق‏بيني و مطلق‏خواهي است».8

ممكن است گفته‏شود منحصركردن فطرت انساني در شهود و گرايش حضوري انسان نسبت به هستي مطلق(= خدا) شامل ساير فطريات انسان نمي‏شود.

ولي در پاسخ اين اشكال مي‏توان گفت: ساير فطريات انساني در حقيقت تجليات و تعينات همان فطرت خداخواهي انسان است، زيرا همه آنها از سنخ كمالند، و سرچشمه كمالات همانا ذات اقدس خداوندي است.

نكته‏اي كه دركلام ايشان جاي تأمل دارد اين است كه گفته‏اند:

«اگرانسانيت انسان محفوظ بماند، هم آن بينش شهودي نسبت به حضرت حق تعالي محفوظ است، و هم اين انجذاب و پرستش خاضعانه، و اگر اين خضوع وآن شهود نبود فصل اخير انسان هم نخواهد بود».9

آنگاه به اين كلام امام علي عليه‏السلام استشهاد كرده كه در مورد انسانهايي كه معيارهاي انسانيت را رعايت نكرده وبه صفات حيواني خو گرفته‏اند فرموده است:

/ 14