مبارزه با ظلم و نفى استكبار، از اصول اساسى انديشه مبارزاتى حضرت امام(ره) بوده و همواره مورد تاكيد قرار گرفته است. ظلم زدايى و مبارزه با استكبار به عنوان يك مسؤوليت دينى - سياسى، جدىترين آثار را در قيام ملل مستضعف عليه نظام ظالمانه حاكم بر جهان از خود به جاى گذاشته است. انديشه ظلم ستيزى حضرت امام(ره) كه برخاسته از تفكر دينى و باور ناب مذهبى ايشان بود، از يك سو با طرح پديده ظلم ستيزى به عنوان تكليف دينى، موجب مىشد كه اين تفكر با غيرت دينى امت اسلامى گره خورده و براى هميشه به عنوان يكى از الزامات و تكاليف دينى نقش آفرين گردد و از سوى ديگر، روحيه مبارزه با ظلم و قدرتهاى استكبارى را در عمق جان تودههاى تحتستم كاشته و بدين سان، زمينه خيزش و جنبشهاى رهايى بخش و ضد استعمارى را بيش از بيش فراهم مىساخت. مواجهه و رويارويى جدى و همه جانبه حضرت امام در برابر دنياى استكبار و بويژه ابرقدرت آمريكا، در ابعاد نظرى و عملى، تاثيرات خاص و عميقى را در جهان و بويژه جنبشهاى اسلامى از خود به جاى گذاشت. اگر تا قبل از پيروزى انقلاب شكوهمند اسلامى ايران، رويارويى با دنياى استكبارى و ايستادگى در برابر غرب و آمريكا، تنها يك آرمان و ذهنيت دور از واقعيت تلقى مىشد; با شكلگيرى انقلاب اسلامى و پيروزى همه جانبه آن، جهان مستضعف به مبارزات ضد استعمارى و رهايى بخش شان اميدوار گرديدند و نهضتهاى اسلامى در عرصه جهانى جان تازهاى يافت. «پيش از پيروزى انقلاب اسلامى ايران، جنبشهاى اسلامى بسيارى در جهان اسلام بود; اما اين جنبشها به دليل فشارهاى سياسى در ترس و هراس و نگرانى بودند و به دليل وضعيتحاكم، هراس داشتند كه حركتخود را علنى سازند و مسلمانان را بسيج كنند و به مبارزه بپردازند. انقلاب اسلامى اين ديوار ترس را فرو ريخت و به حركتهاى اسلامى اين درس را آموخت كه مىتوان با بهرهگيرى از نيروهاى مسلمان، بزرگترين قدرتها را به زير كشيد. لذا پس از پيروزى انقلاب اسلامى در ايران، تودههاى مسلمان در سودان، الجزاير، تونس، مصر و... به پا خاستند و ملتهاى مسلمان گامهايى به پيش برداشتند و حركت تودههاى مسلمان در سراسر جهان اسلام رشد فزايندهاى يافت و خيزش فرهنگى و آگاهى بخش سياسى، همه منطقه را فراگرفت.» (12) سالها مبارزه ناموفق ضد استعمارى و ضد استبدادى در كشورهاى اسلامى، به تدريج جوانههاى اميد را در دل جوانان امت مسلمان به ياس و نااميدى مبدل ساخت. تجربيات ناكام نهضتها و جنبشهاى اسلامى در اغلب جوامع اسلامى، آرام آرام ميان انديشه سياسى و مبارزاتى اسلام و شعاير عبادى و اخلاقى دين، فاصله ايجاد مىكرد. انديشه جدايى دين و سياست، كه تحمل و سازش با قدرتهاى استكبارى و حكام جاير را توجيه مىكرد، به تلقى عام و فراگيرى تبديل گشته بود. در چنين فضا و شرايطى، ظهور حضرت امام و رهبرى پيروزمندانه وى در انقلاب اسلامى ايران، روند جديدى را در مسير حركت تكاملى نهضتهاى اسلامى ايجاد نمود و پس از سالها ركود و وقفه بدان تحرك و پويايى بخشيد. شايد ناديده گرفتن نفوذ بين المللى انقلاب ايران ممكن نباشد. حتى در مواردى كه برخى از مسلمانان نسبتبه جنبه سياسى اسلام بىاعتقاد شده بودند، انقلاب اسلامى ايران با احياى اين جنبه، اعتقاد راسخ آنان را به اين مطلب اعاده كرد و نشان داد كه مسلمانان بار ديگر قادر خواهند بود استقلال اقتصادى، سياسى و فرهنگى خود را به دست آورند و يك بار ديگر به قدرتمندترين نيروى بين المللى تبديل شوند. (13) برنامه ظلم ستيزى حضرت امام(ره) به عنوان تكليف دينى و الهى، پيوند عميق و همه جانبهاى را ميان انديشههاى سياسى - دينى آن حضرت و نهضتهاى اسلامى در سراسر جهان برقرار مىسازد. همين پيوند ناگسستنى، براساس تكليف شرعى و دينى، ميان تمامى نهضتها و جنبشهاى دينى برقرار بوده و زمينههاى بارورى و شكوفايى هرچه بيشتر اين خيزشها را از طريق اتحاد و همسويى نظرى و عملى فراهم مىآورد. امام خمينى(ره) اين نكته را چنين بازگو مىنمايند: «براى من، مكان مطرح نيست ; آنچه مطرح است، مبارزه بر ضد ظلم است. هر جا بهتر اين مبارزه صورت بگيرد، آنجا خواهم بود.» (14) بنابراين، ظلم ستيزى و مبارزه با استكبار زمانى كه صبغه دينى و مكتبى به خود مىگيرد، از قوىترين انگيزهها نيز برخوردار مىگردد. نگرش سياسى حضرت امام به تكاليف اجتماعى دين، موجب شد، تا دين و تعاليم دينى در عرصههاى اجتماع حضور يافته و نقش چشمگير خود را در انگيزش، تحريص و بسيج تودههاى مردم عليه نظام ظالمانه حاكم بر جوامع مستضعف بيش از پيش ايفا نمايد. اگر در انديشه سياسى حضرت امام(ره)، مبارزه با ظلم و استكبار به عنوان يك تكليف دينى مطرح مىگردد، طبيعى است كه اين امر در تقويت و دلگرمى نهضتهاى اسلامى نقش بارزى ايفا خواهد كرد: «خداى تبارك و تعالى ما را مكلف كرده كه با اين طور اشخاص، با اين طور ظلم، با اينهايى كه اساس اسلام را دارند متزلزل مىكنند و همه مصالح مسلمين را دارند به باد مىدهند، ما مكلفيم كه با اينها معارضه و مبارزه بكنيم. اگر يك وقتى هم دستمان برسد، دستبه تفنگ مىكنيم و معارضه مىكنيم. خودمان تفنگ به دوشمان مىكنيم و معارضه مىكنيم.» (15) فراز فوق، بيانگر موضع همه جانبه حضرت امام(ره) در قبال نارساييها و ناروايىهاى موجود در جوامع بشرى است. اگر اغلب نهضتهاى اسلامى و اصلاحى در كشورهاى اسلامى جهتگيرى اصلاحى و مبارزاتى شان را در ابعاد خاص متمركز نموده و احيانا به وعظ و ارشاد و جهت دهى افكار و اذهان تودههاى مردم اكتفا نمودهاند، حضرت امام با ارايه استراتژى جديد و فراگير، روند مبارزات ضد استعمارى و آزادى خواهانه را در كليه ابعاد سياسى، اجتماعى، فرهنگى و نظامى پيشنهاد مىنمايند. شكلگيرى خيزشهاى اسلامى در قالب مبارزه همه جانبه عليه استبداد و استعمار در برخى جوامع اسلامى، كاملا از اين استراتژى بهره برده و همين نكته، ضرورت انتقال نهضتهاى اسلامى از رويكرد اصلاحى به نگرش انقلابى و ضرورت انقلاب اسلامى را موجب مىگردد.