مشروعيت حكومت در اسلام
در انديشهى سياسى و نيز فقهى ـ كلامى اسلام، مشروعيت حكومت و نيز حقانيت آن به ذات حضرت احديت بر ميگردد و اين از گزارههاى ثابت و غير قابل تغيير در فرهنگ و تفكر سياسى اسلام است؛ چرا كه در پرتو اين اعتقاد، خداست كه مالك اصلى و سلطان حقيقى و حاكم مطلق است، چنان كه در تنزيل شريف در موارد متعددى به اين مطلب تصريح شده است، از جمله آنجا كه ميفرمايد: «أَلا لَهُ الْحُكْمُ»(4) و «إِنِ الْحُكْمُ إِلاَّ لِلَّهِ»(5) و «قُلْ إِنَّ الْأَمْرَ كُلَّهُ لِلَّهِ»(6) و «قُلِ اللَّهُمَّ مالِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِى الْمُلْكَ مَنْ تَشاءُ وَ تَنْزِعُ الْمُلْكَ مِمَّنْ تَشاءُ وَ تُعِزُّ مَنْ تَشاءُ وَ تُذِلُّ مَنْ تَشاءُ بِيَدِكَ الْخَيْرُ إِنَّكَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ»(7) و بسيارى ديگر از آيات شريفه كه دلالت مطابقى بر اختصاص منصب حكومت و فرمانروائى به ذات حضرت احديت و اينكه هيچ كس را غير از او حق حكومت بر احدى نيست، دارد. پس آنچه را او فرمان داده و حكم ميكند حق و مشروع است و از آنجا كه مسلمين بر اين اعتقادند كه خداى تعالى احكامش در جهت مصالح بندگانش بوده و از جهتى مطابق با ارزشهاى اخلاقى است، لذا فرمانبردارى از فرامين و دستورات او را بر خود لازم ميبينند. بنابراين مشروعيت به معناى التزامآورى دينى براى مردم جز در حكومت الله بر مردم تصور مثبت و بلكه معقول ندارد.و از آنجا كه او در حكومت خود، مختار است از اين روى ميتواند به هر كس كه بخواهد اين حاكميت را و يا مقدارى از آن را ببخشد و بدين صورت كسى را براى حاكميت بر جامعهاى معين نمايد. «انَّ ربَّكَ فعالٌ لما يريد»(8) و از اين روست كه در نظام سياسى اسلام، حكومت آن شخص نيز مشروعيت مييابد.نمونهى بارز اعطاء حق حاكميت را ميتوان در وجود مقدس حضرت پيغمبر به نظاره نشست، آنگاه كه از جانب خداى حاكم، حق حاكميت بر جامعه به او عطا شد، تا بتواند بر جامعه حكومت كرده و اهداف الهى را پياده نمايد. در اين ديدگاه بين دو تفكر شيعى و سنى اختلافى نيست و نقطه اختلاف، در حكومت حاكمان بعد از پيامبر صلّى الله عليه وآله است و از نظر تشيع همانگونه كه مشروعيت حكومت پيامبر صلّى الله عليه وآله از جانب خدا و به اذن و نصب او بوده است، حكومت امامان معصوم صلّى الله عليه وآله نيز همينگونه است و آنان نيز از جانب خداى سبحان ـ جل جلاله ـ لكن به ابلاغ نبوى به حكومت منصوب شدهاند.در باب مشروعيت حكومت حاكمان در زمان غيبت امام معصوم عليه السّلام نيز، باز آنچه مبناى تفكر و انديشه سياسى شيعه است، مشروعيت يابى «حكومت آنان به نصب عام امام معصوم عليه السّلام» است(9) و از همين منظر در باب مشروعيت حكومت فقيه در زمان غيبت سخن ميرود.
محصّل كلام اينكه حكومت دينى زمانى مشروعيت مييابد كه منتسب به ذات خداوند تعالى بوده باشد و در غير اين صورت هيچگونه مشروعيتى الهى بر آن متصور نيست.