چكيده
در اين گفتوگو، مبانى تئوريك خشونت از منظر تاريخي، جامعه شناختى و فقهى مورد بررسى قرار گرفته است. آغاجرى در اين مقاله ضمن تأكيد بر وجود دو قرائت در حوزهى شريعت و فقه؛ يكى مبتنى بر وضع ماقبل دولت و ديگرى مبتنى بر وجود دولت، فقه سنّتى را فقه شخصى و روح آن را معطوف به حل مسائل افراد ميداند. و به فقها نسبت ميدهد كه قائل به عدم اجراى حدود در عصر غيبت ميباشند و آن را از وظايف امام معصوم عليه السلام و در زمان برقرارى دولت ميدانند. وى قرائت شخصى از فقه را منشأ خشونت ميداند. وى در ادامه با فرق نهادن بين دو قرائت سنتگرا و بنيادگرا، قرائت سنّتگرا را به علت عدم كنش معطوف به قدرت و يا ضعيف بودن چنين كنشي، مسالمت جو و صلحآميز ميداند. در ادامه اين گفتگو به تاريخ مناسبات فقيهان با نهاد دولت پرداخته و اين مناسبات را مبتنى بر همگرايى و همكارى متقابل معرفى كرده است.