فضيلتها - آشنایی با اسوه ها (میثم تمار) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

آشنایی با اسوه ها (میثم تمار) - نسخه متنی

جواد محدثی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

فضيلتها

بزرگترين فضيلت ‏يك انسان، همان ايمان و علم و تقواست كه در ميثم نيز وجود داشت. اما اضافه بر اينها، گاهى برجستگيهاى خاصى در شخصيت‏يك مؤمن متقى وجود دارد كه او را نسبت‏به ديگران، برتر مى‏سازد. در اين بخش، اشاره‏اى كوتاه به بعضى از اين صفات ارزنده و امتيازات و فضايل خاص ميثم مى‏شود:

1- سخنورى

ميثم، بيانى رسا داشت و در نطق و سخن، توانا و فصيح بود. سخنورى ميثم تمار را از اين واقعه كه نقل مى‏شود مى‏توان دريافت:

در بازار، ميثم، رئيس صنف ميوه‏فروشان بود. هرگاه قرار بود در جايى و نزد كسى و يا موقعيت مهمى، سخنى گفته شود از ميثم تمار مى‏خواستند كه سخنگويشان باشد. گروهى از بازاريان نزد ميثم رفتند تا باهم به عنوان شكايت از حاكم و عامل بازار، پيش «ابن زياد» بروند كه والى شهر كوفه بود. در اين برخورد و ديدار با ابن‏زياد ميثم بود كه به نمايندگى از ديگران با رشادت به سزايى سخن گفت. خود ميثم در باره اين ديدار و سخنها مى‏گويد:

«ابن زياد، با شنيدن گفتارم به شگفتى افتاد و در سكوت فرورفت. » (13)

همين بيان صريح و حقگويى آشكار باعث‏شد كه از ميثم كينه‏اى در دل ابن زياد بماند.

2- مفسر قرآن

تفسير قرآن از علوم ارزشمند در اسلام است و اين علم، كه شناخت مفاهيم بلند آيات قرآن است، نزد پيامبر و امامان معصوم است.

گرچه قرآن، كتاب روشن حق و معجزه‏اى گويا از سوى خداوند براى عموم مردم است، ليكن اسرار و دقايق و نكات لطيف و ظريف و اشارات پرمعناى فراوانى در آن است كه در علم تفسير، پرده از روى آن دقائق، برداشته مى‏شود و درك بهتر و بيشترى از مضمون و محتواى آيات اين كتاب آسمانى كه وحى خداوند است، به دست مىآيد.

پيشوايان دين ما - كه درود خدا بر آنان باد - آشنايى‏شان با قرآن از علم الهى سرچشمه مى‏گرفت و از آن معارف والا به شاگردان و اصحاب خويش به تناسب فهم و استعداد آنان مى‏آموختند. ميثم تمار، يكى از اين شاگردان والا مقام درمكتب تفسيرى على عليه السلام بود. ميثم علم تاويل معانى قرآن را از آن حضرت فرا گرفت و در قرآن‏شناسى، دانا و بصير گرديد.

روزى ميثم با «ابن عباس‏» - مفسر قرآن و شاگرد على عليه السلام - در مدينه ديدار كرد و به او گفت: آنچه از تفسير قرآن مى‏خواهى، بپرس! من تمام قرآن را نزد على عليه السلام فراگرفتم و آن حضرت تاويل قرآن را به من تعليم فرمود. ابن‏عباس كه مراتب فضل و علم و تقواى ميثم را مى‏دانست، كاغذ و دواتى طلبيد تا سخنان ميثم را در باره تفسير قرآن بنويسد. ميثم پيش از بيان تفسير، گفت: اى ابن عباس! چگونه خواهى بود وقتى كه مرا مصلوب و به دار آويخته ببينى، نهمين نفرى كه چوبه دارش هم كوتاهتر از ديگران است؟. . . .

ابن عباس گفت: كاهن هم كه هستى؟! و خواست كه كاغذ را پاره كند.

ابن عباس از علم به آينده بى‏بهره بود، و چون چنين خبر و پيشگويى را از ميثم شنيد كه از جزئيات شهادتش خبر مى‏دهد، برايش غير قابل هضم بود، از اين جهت. اين گونه برخورد كرد. اما ميثم گفت: آرامتر!. . . آنچه را از من مى‏شنوى بنويس و نگهدار! اگر آنچه مى‏گويم راست‏بود، نگاهش‏دار و اگر باطل بود، آن گاه پاره اش كن. . . . و ابن‏عباس پذيرفت كه چنان كند. (14)

3- راوى حديث در صدر اسلام

با آن استعداد خاص و موقعيت‏خوبى كه ميثم داشت، احاديث زيادى از على عليه السلام شنيده بود، و آن گونه كه از گفته‏هاى پسرش بر مى‏آيد، حتى كتابى كه مجموعه‏اى از احاديث‏بود تاليف كرده است، ليكن متاسفانه از نوشته‏هاى او چيزى باقى نماند و راويان ديگر هم به خاطر درك نكردن موقعيت و اهميت آن به نقل از وى نپرداختند و بيشتر آنها از دسترس دور ماند. فقط اندكى از روايات ميثم در كتابهاى حديث نقل شده است. پسرانش يعقوب و صالح از نوشته‏هاى او روايت نقل مى‏كردند. (15)

4- داناى رازها

چنان كه قبلا هم اشاره شد، ميثم از بسيارى حوادث آينده،آگاهى داشت و گاهى آنها را پيشگويى مى‏كرد. داناى‏رازهاى نهان بود. نامه سربسته مى‏خواند و راز نشنيده‏مى‏گفت. . . . اين را نيز از مولايش على عليه السلام فراگرفته بود. آگاهى از سرنوشت‏خود و افراد ديگر و با خبر بودن از وقايعى كه بعدا به وقوع خواهد پيوست، فتنه‏هايى كه بعدا پيش خواهد آمد، تاريخ و نحوه شهادتها و وفاتها و. . . از علومى بود كه اميرمؤمنان، آن را به برخى از ياران برگزيده خويش كه روحى بزرگ و استعدادى بالا و دلى وسيع و ظرفيتى افزون داشتند، آموخته بود. اينان را «اصحاب سر» حضرت امير مى‏دانستند و ميثم هم يكى از اين اصحاب بود. (16)

و در موارد متعددى با استفاده از اين موهبت از حوادثى خبر مى‏داد و بعدا آن حادثه به همان صورت، تحقق مى‏پذيرفت. (17) به چند نمونه از اين پيشگوييها اشاره مى‏شود:

/ 16