ابو خالد، به صالح، فرزند ميثم خبر داد كه: روز جمعهاى با پدرت در شط فرات به كشتى نشسته بوديم كه ناگهان باد سختى محفوظ بمانيد. اين باد، «عاصف» است و خبر مرگ معاويه را مىدهد كه هماكنون مرد.يك هفته بعد، قاصدى از شام آمد. با او ملاقات كردم و اخبار را از او پرسيدم، گفت: مردم در امن و امان به سر مىبرند، معاويه فوت كرده ومردم با فرزندش يزيد، بيعت كردهاند. گفتم: مرگ معاويه در چه روزى واقع شد؟ گفت: روز جمعه گذشته. (18)
ج - قيام مختار پس از شهادت حضرت مسلم در كوفه
ابن زياد حاكمكوفه، ميثم و مختار و جمعى ديگر را دستگير و زندانى كرد. ميثم تمار به مختار گفت: تو از زندان رها مىشوى و بهخونخواهى حسينبن على عليه السلام قيام خواهى كرد و همين شخص را -ابن زياد - كه ما را مىكشد، خواهى كشت.ابن زياد مختار را از زندان، طلبيد تا او را به قتل برساند كه در همين اثنا قاصدى از سوى يزيد همراه نامهاى فرارسيد كه در آن نامه، دستور آزاد كردن مختار بود. او هم طبق دستور، مختار را رها كرد و ميثم را به دار آويخت. (19)در تاريخ قيام مختار خواندهايد كه وى عاملان حادثهعاشورا را گرفت و به سزاى جنايتشان رساند. ابنزيادهم از كسانى بود كه گرفتار شد و سربريدهاش را نزد مختار آوردند.