تفسیر نمونه جلد 4
لطفا منتظر باشید ...
" بگو مرگى كه از آن فرار مىكنيد بالآخره به شما مىرسد".آيا با توجه به اين واقعيت عاقلانه است كه انسان خود را از صحنه جهاد و نيل به افتخار شهادت كنار بكشد و در خانه در ميان بستر بميرد؟ به فرض كه با عدم شركت در جهاد چند روز بيشترى عمر كند و مكررات را تكرار نمايد و از پاداشهاى مجاهدان راه خدا بىبهره شود، به عقل و منطق نزديك است؟! اصولا مرگ يك واقعيت بزرگ است و بايد براى استقبال از مرگ توام با افتخار آماده شد.نكته ديگرى كه بايد به آن توجه داشت اين است كه آيه فوق مىگويد:" هيچ چيز حتى برجهاى محكم (بُرُوجٍ مُشَيَّدَةٍ) «1» نمىتواند جلو مرگ را بگيرد، سر آن نيز روشن است، زيرا مرگ بر خلاف آنچه تصور مىكنند از بيرون وجود انسان نفوذ نمىكند بلكه معمولا از درون انسان سرچشمه مىگيرد، چون استعدادهاى دستگاههاى مختلف بدن خواه و ناخواه محدود است، و روزى به پايان مىرسد، البته مرگهاى غير طبيعى از بيرون به سراغ انسان مىآيند، ولى مرگ طبيعى از درون، و لذا برجهاى محكم و قلعههاى استوار نيز نمىتواند اثرى روى آن داشته باشد.درست است كه قلعههاى محكم گاهى جلو مرگهاى غير طبيعى را مىگيرند ولى بالآخره چه سود؟ مرگ را به طور كلى نمىتوانند از بين ببرند، چند روز ديگر مرگ طبيعى به سراغ آدمى خواهد آمد.