تفسیر نمونه جلد 4
لطفا منتظر باشید ...
هر دو محدود هستند و متناهى.نتيجه اينكه: ذات خداوند كه يك وجود غير متناهى است هرگز نميتواند تعدد داشته باشد.همچنين اگر معتقد باشيم ذات خدا مركب از" سه اقنوم" (سه اصل يا سه ذات) است لازم ميايد كه هر سه محدود باشند، نه نامحدود و نامتناهى.به علاوه هر" مركبى" نيازمند به" اجزاى" خويش است، و وجودش معلول وجود آنها است و لازمه تركيب در ذات خدا اين است كه او نيازمند و معلول باشد در حالى كه مىدانيم او بىنياز است و علت نخستين عالم هستى است.4- از همه اينها گذشته چگونه ممكن است، ذات خدا در قالب انسانى آشكار شود و نياز به جسم و مكان و غذا و لباس و مانند آن پيدا كند؟محدود ساختن خداى ازلى و ابدى در جسم يك انسان، و قرار دادن او در جنين مادر، از بدترين تهمتهايى است كه ممكن است بذات مقدس او بسته شود، همچنين نسبت دادن فرزند به خدا كه مستلزم عوارض مختلف جسمانى است يك نسبت غير منطقى و كاملا نامعقول محسوب ميشود، بدليل اينكه هر كس در محيط مسيحيت پرورش نيافته و از آغاز طفوليت با اين تعليمات موهوم و غلط خونگرفته است از شنيدن اين تعبيرات كه بر خلاف الهام فطرت و عقل است مشمئز ميشود، و اگر خود مسيحيان از تعبيراتى مانند" خداى پدر" و" خداى پسر" ناراحت نميشوند بخاطر آن است كه از طفوليت با اين مفاهيم غلط انس گرفتهاند!.5- اخيرا ديده ميشود كه جمعى از مبلغان مسيحى براى اغفال افراد كم اطلاع در مورد مساله تثليث، متشبث به مثالهاى سفسطهآميزى شدهاند، از جمله اينكه: وحدت در تثليث (يگانگى در عين سهگانگى) را مىتوان تشبيه به" جرم خورشيد" و" نور" و" حرارت" آن كرد كه سه چيز هستند و در عين