تفسیر نمونه جلد 4
لطفا منتظر باشید ...
حد كفر بود و اگر مىبينيم قرآن لقب" فاسق" به آنها داده است بخاطر آن است كه فاسق معنى وسيعى دارد و هر نوع خروج از رسم عبوديت و بندگى خدا را شامل ميشود و لذا در باره شيطان نيز ميخوانيم: فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ:" در برابر فرمان خدا فاسق گرديد و مخالفت كرد" «1».ذكر اين نكته نيز لازم است كه از جمله مِنَ الَّذِينَ يَخافُونَ در آيات گذشته چنين استفاده ميشود كه اقليتى در ميان بنى اسرائيل بودند كه از خدا ميترسيدند و يوشع و كاليب جزء آنها محسوب مىشدند، ولى در اينجا مىبينيم موسى تنها از خودش و برادرش هارون اسم مىبرد و اشارهاى به آنها نميكند شايد اين موضوع بخاطر آن باشد كه هارون هم جانشين موسى بود و هم شاخص ترين فرد بنى اسرائيل بعد از موسى، و لذا نام او را بخصوص برد.سرانجام دعاى موسى (ع) به اجابت رسيد و بنى اسرائيل نتيجه شوم اعمال خود را گرفتند، زيرا از طرف خداوند بموسى چنين وحى فرستاده شد كه:" اين جمعيت از ورود در اين سرزمين مقدس كه مملو از انواع مواهب مادى و معنوى بود تا چهل سال محروم خواهند ماند".(قالَ فَإِنَّها مُحَرَّمَةٌ عَلَيْهِمْ أَرْبَعِينَ سَنَةً).به علاوه در اين چهل سال بايد در بيابانها سرگردان باشند (يَتِيهُونَ فِي الْأَرْضِ) «2».سپس بموسى ميگويد:" هر چه بر سر اين جمعيت در اين مدت بيايد بجا است هيچگاه در باره آنها از اين سرنوشت غمگين مباش".