تفسیر نمونه جلد 4

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

تفسیر نمونه - جلد 4

ناصر مکارم شیرازی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

است نخست مى‏فرمايد:" بخاطر همين موضوع بر بنى اسرائيل مقرر داشتيم كه هر گاه كسى انسانى را بدون ارتكاب قتل، و بدون فساد در روى زمين به قتل برساند، چنان است كه گويا همه انسانها را كشته است و كسى كه انسانى را از مرگ نجات دهد گويا همه انسانها را از مرگ نجات داده است.

مِنْ أَجْلِ «1» ذلِكَ كَتَبْنا عَلى‏ بَنِي إِسْرائِيلَ أَنَّهُ مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسادٍ فِي الْأَرْضِ فَكَأَنَّما قَتَلَ النَّاسَ جَمِيعاً وَ مَنْ أَحْياها فَكَأَنَّما أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعاً) در اينجا سؤال مهمى پيش مى‏آيد كه چگونه قتل يك انسان مساوى است با قتل همه انسانها و نجات يك نفر مساوى با نجات همه انسانها مى‏باشد؟

مفسران در اينجا پاسخهاى زيادى داده‏اند. در تفسير" تبيان" شش پاسخ و در" مجمع البيان" پنج پاسخ و در" كنز العرفان" چهار پاسخ به آن داده شده است ولى پاره‏اى از آنها از معنى آيه بسيار دور است.

آنچه مى‏توان در پاسخ سؤال فوق گفت اين است كه: قرآن در اين آيه يك حقيقت اجتماعى و تربيتى را بازگو ميكند زيرا:

اولا- كسى كه دست به خون انسان بى‏گناهى مى‏آلايد در حقيقت چنين آمادگى را دارد كه انسانهاى بى‏گناه ديگرى را كه با آن مقتول از نظر انسانى و بى‏گناهى برابرند مورد حمله قرار دهد و بقتل برساند، او در حقيقت يك قاتل است و طعمه او انسان بى‏گناه، و ميدانيم تفاوتى در ميان انسانهاى بى‏گناه از اين نظر نيست، همچنين كسى كه بخاطر نوعدوستى و عاطفه انسانى، ديگرى را از مرگ نجات بخشد اين آمادگى را دارد كه اين برنامه انسانى را در مورد هر بشر ديگرى انجام دهد، او علاقمند به نجات انسانهاى بى‏گناه است و از اين نظر براى او اين انسان و آن انسان تفاوت نمى‏كند و با توجه به اينكه قرآن‏


(1)" اجل" بر وزن" نخل" در اصل بمعنى جنايت است سپس به هر كارى كه عاقبت ناگوارى دارد گفته شده و بعد از آن به هر كارى كه عاقبتى داشته باشد گفته‏اند و الان غالبا براى تعليل و بيان علت چيزى بكار مى‏رود.

/ 457