چو خواهى كه گردد بلند اخترت،
برو تا توانى بطاعت گراى
كه جنّت بطاعت ببخشد خداى
زند پيك اقبال و شادى درت،
كه جنّت بطاعت ببخشد خداى
كه جنّت بطاعت ببخشد خداى
ترا شيوه گر بردبارى بود،
همه مردمان دوستانت شوند
بسان گل بوستانت شوند
بياران شعار تو يارى بود،
بسان گل بوستانت شوند
بسان گل بوستانت شوند
چو كس را بود خود پسندى شعار،
بديهاى او نيز گردد عيان
بذمّش گشايند مردم زبان
شود عيبهايش همه آشكار
بذمّش گشايند مردم زبان
بذمّش گشايند مردم زبان