فصل چهارم كلماتى كه با «وزن افعل» آغاز مى‏شوند - هزار گوهر نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

هزار گوهر - نسخه متنی

سیدعطاء اللَّه مجدی‏

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

فصل چهارم كلماتى كه با «وزن افعل» آغاز مى‏شوند

145 «اعجز النّاس من قدر على ان يزيل النّقص عن نفسه فلم يفعل» ناتوانترين مردم كسى است كه بتواند نقص را از نفس خود بزدايد ولى نزدايد.




  • چو كس را بود چاره نقص خويش،
    نباشد ازو ناتوانتر كسى‏
    به قدر است، كمتر ز خار و خسى‏



  • ولى پاى نگذارد از جهل پيش،
    به قدر است، كمتر ز خار و خسى‏
    به قدر است، كمتر ز خار و خسى‏



146 «اعجز النّاس من عجز عن اكتساب الأخوان و اعجز منه من ضيّع من ظفر به منهم» ناتوانترين مردم كسى است كه نتواند دوستانى بدست آورد و ناتوانتر آنكه دوستان بدست آورده را هم از دست بدهد




  • بسى ناتوان باشد و زار، كس،
    وز او ناتوانتر نباشد بياد،
    كه او دوستان خود از دست داد



  • كه بر دوستى نيستش دسترس‏
    كه او دوستان خود از دست داد
    كه او دوستان خود از دست داد



147 «اعجز النّاس امنهم لوقوع الحوادث و هجوم الاجل» ناتوانترين مردم كسى است كه از پيش آمدهاى روزگار و يورش مرگ از همه غافلتر باشد




  • نباشد كسى ناتوانتر از آن،
    نينديشد از حمله گرگ مرگ‏
    نباشد پى توشه و زاد و برگ‏



  • كه غافل بود از گزند زمان‏
    نباشد پى توشه و زاد و برگ‏
    نباشد پى توشه و زاد و برگ‏



/ 359