فصل بيست و يكم كلماتى كه با «من» آغاز مى‏شوند - هزار گوهر نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

هزار گوهر - نسخه متنی

سیدعطاء اللَّه مجدی‏

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

فصل بيست و يكم كلماتى كه با «من» آغاز مى‏شوند

856 «من ساء خلقه ضاق رزقه. من كرم خلقه اتّسع رزقه» كسى كه بد خوى باشد تنگ روزى است. هر كس خوش خوى باشد روزيش زياد گردد




  • بود تنگ روزى، نكوهيده خوى
    در رزق و روزى چو ايزد گشاد،
    بپاكيزه خود هر چه او خواست داد



  • چو خار است در چشم مردم هم اوى‏
    بپاكيزه خود هر چه او خواست داد
    بپاكيزه خود هر چه او خواست داد



857 «من عرف بالكذب لم يقبل صدقة» كسى كه بناراستى نامور شود راستش را هم باور ندارند




  • مگو تا توانى گزاف و دروغ
    بناراستى گر شدى نامور،
    كست راست باور ندارد دگر



  • چراغ دروغ است، بس بى‏فروغ‏
    كست راست باور ندارد دگر
    كست راست باور ندارد دگر



858 «من قصد فى الغنى و الفقر فقد استعدّ لنوائب الدّهر» هر كس بهنگام نادارى و توانگرى ميانه‏روى كند، براى پيش آمدهاى روزگار آماده است




  • چو كس وقت فقر و بوقت غنى،
    نترسد ز پيش آمد روزگار
    چو كوه است در جاى خود استوار



  • ز افراط و تفريط باشد جدا،
    چو كوه است در جاى خود استوار
    چو كوه است در جاى خود استوار



/ 359