چو در بند شهوت بود كس اسير،
سرانجام كارش بكفران كشد
بگمراهى، از كيد شيطان كشد
در افتد ز اوج نزاهت بزير
بگمراهى، از كيد شيطان كشد
بگمراهى، از كيد شيطان كشد
چو خشنود باشد كسى از قضاء
شود كامش از زندگانى روا
توانگر شود گر بود بينوا
رضا باشد او بر رضاى خدا،
توانگر شود گر بود بينوا
توانگر شود گر بود بينوا
تو را بيشتر باشد از سيم و زر
چو علم و ادب را نباشد زوال
ولى تكيه نتوان نمودن بمال
بعلم و ادب احتياج اى پسر
ولى تكيه نتوان نمودن بمال
ولى تكيه نتوان نمودن بمال