آنگاه به وساطت رسول خدا(عليه آلاف التحية و الثناء) به انسانها هم همين خطاب را ميكند به همه امم ـ در آيه 151 سوره «بقره» ـ ميفرمايد: (وَيُعَلِّمُكُمْ مَا لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ) يعني چيزهايي يادتان ميدهد كه شما ياد نميگيريد. اين نشانه آن است كه عقل بشر به هر اندازهاي هم برسد قاصر است. در سعادت انسان چيزهايي لازم است كه عقل بشر نميرسد. عقل در عين حالي كه لازم است كافي نيست. در بحثهاي قبل ملاحظه فرموديد كه عقل نورافكن بسيار قوي و خوبي است، امّا هرگز انسان با نورافكن به مقصد نميرسد. انسان وقتي به مقصد ميرسد كه با يك دست نورافكن قوي داشته باشد و با دست ديگر آن صراط مستقيم را كه نورافكن راهنمايي كرد تمسك كند.
عقل، سراجِ صراط مستقيم دين
اين عقل كه چراغ است براي اينكه راه را به انسان نشان بدهد؛ پس عقل چراغ است راه نيست. صراط مستقيم وحي است و دين است [كه] از طرف خداي سبحان ميآيد، هيچ كس با چراغ كه به مقصد نميرسد. چراغ براي اين است كه انسان راه را از چاه تشخيص بدهد. پس يك صراطي است و يك سراجي. اگر كسي چراغ نداشت راه را نميبيند. اگر كسي چراغ داشت راه را ميبيند؛ پس با چراغ به مقصد نميرسد، با چراغ راه را ميبيند. آن وقت خود اين چراغ در برابر راه خاضع است.اينكه گفته شد: «انّ لله علي الناس حجّتين حجةً ظاهرة وحجةً باطنة»7 اين است [كه] عقل يك چراغ بسيار خوبي است كه انسان با او راه را تشخيص ميدهد. عقل هرگز راه نيست، خيلي از چيزهاست كه عقل نميداند. و آن صراط مستقيم كه مجموعه دين است؛ آن راه است كه آن بايد با عقل تشخيص داده بشود. لذا خداي سبحان فرمود: انسان گرچه از فطرت برخوردار است ما او را به فجور و تقواي خود آگاه كرديم8 امّا اين فجور و تقوا جزء سرمايههاي اوليه اوست. گرچه ما به او عقل داديم امّا عقل يك نورافكن بسيار خوبي است، عقل كه راه نيست. لذا انسان با داشتن عقل با همه ترقّيات علمي مقدورش نيست كه راه دين را تشخيص بدهد.فرمود: (وَيُعَلِّمُكُمْ مَا لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ)9 اصلاً شما ـ خطاب به بشريت است ـ شما آن نيستيد كه ياد بگيريد. هرچه هم علم ترقّي بكند جاي دين را نميگيرد.