سلمان و بلال نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

سلمان و بلال - نسخه متنی

جواد محدثی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ندوختن ، نزد خداوند محبوب تر و به تقوا نزديكتر است (41) من پيامبر را ديدم كه وقتى نان جوين مى يافت ،
مى خورد و ناراحت هم نبود.

اما اينكه از عطاى من نوشته بودى ، من براى روز نياز و تهيدستى ام (آخرت ) آنرا از پيش مى فرستم .

به خدا سوگند، آنچه را كه دندانم بتواند نرم كند تا از گلو فرو رود، از نظر من يكسان است كه نان گندم و
مغز گوسفند باشد يا آرد جو.

اما اينكه گفته اى : با رفتارم حكومت را ضعيف و خوار كرده و خود را زبون ساخته ام تا آنجا كه اهل مدائن
از فرمانروائى من بى خبرند و مرا همچون پلى براى عبور، يا باربرى براى كشيدن بارهاشان قرار داده اند
و اين موجب سستى و خوارى حكومت الهى است ، پس بدان كه : خوارى در مسير طاعت خدا، محبوب تر از عزت در
نافرمانى خدا است . ميدانى كه پيامبر هم با مردم نزديك بود و با آنان انس و الفت داشت و در عين حال كه
پيامبر و زمامدار بود مردم با او بسيار نزديك بودند. مگر نه اينكه پيامبر غذاى ساده مى خورد و لباس
خشن مى پوشيد و همه طبقات مردم نزد او از مساوات دينى برخوردار بودند؟

اى عمر! مگر پيامبر نفرموده است كه : هر كس سرپرست هفت نفر از مسلمانان شود و عدالت نكند با خشم خدا
روبرو خواهد شد. كاش من ، با اين خوارى و ضعفى كه تو گفته اى ، از حكومت مدائن بسلامت بگذرم . من كه از
حكومت بر يك شهر ترسانم حال آنكس كه پس از پيامبر بر تمام امت حكومت مى كند چگونه خواهد بود؟! خداوند
فرموده است : خانه آخرت از آن كسانى است كه در روى زمين ، قصد سركشى و فساد ندارند و عاقبت براى متقيان
است . (42) بدان كه حكومت من براى اقامه حدود خدا در ميان مردم است و اين به راهنمائى يك دانا و
راهنماست (منظور: على عليه السلام ) و من بر اساس شيوه و روش او عمل مى كنم ... (43)
هدف از نقل اين نامه مفصل ، نشان دادن روحيات خاص و شيوه مردمى سلمان در ايام حاكميت است كه هرگز قدرت
و رياست ، او را از مسير تواضع و حق گرائى دور نكرد و قدرت ، غرور نياورد و سلمان ، در ايامى كه امير
بود، فراموش نكرد كه عبد است .

منتهى ، عبد خدا.

سلمان ، در حكومت هم ، چون خدا را در نظر داشت ، هرگز از موقعيت اميرى ، براى دنياى خويش ، ذخيره اى
نيندوخت .

نقل شده است كه : يك بار كه بر اثر طغيان رود دجله ، سيل ، خانه هاى اطراف دجله را فرا گرفته و بسيارى
را ويران كرده بود، همين كه آب به نزديكى خانه سلمان رسيد، سلمان پوستين و شمشير و قلم خود را برداشت
و روى تپه اى جاى گرفت . با اين عمل ، اين درس بزرگ اخلاقى و سازنده را به مردم داد كه در قيامت هم ، كه
روز حساب و مؤ اخذه و گرفتارى است ،
سبكباران ، رستگارند!...

سلمان ، با الهام از شيوه پيامبر، مسجد را خانه تعليم و تربيت و تزكيه و هدايت ، و پايگاه فعاليت هاى
اجتماعى ساخته بود و خود در مسجد، براى مردم ، سوره يوسف را تفسير مى كرد، تا در سايه آن ، مردم با
درسهاى عفت و صداقت و حكومت آشنا شوند.

يك بار مردم از او خواستند كه برايشان درس قرائت قرآن بگذارد. فرمود: من فارس هستم ، برويد يك عرب را
پيدا كنيد. مردم رفتند شخص عرب زبانى را يافتند كه به آنان قرائت مى آموخت .

سلمان هم به عنوان ناظر، خطاهاى او را اصلاح مى كرد. (44)
رفتار سلمان ، چنان متواضعانه ، و زندگيش چنان ساده بود كه غريبه ها، هرگز نمى شناختند كه او حاكم
شهر است .

روشى همچون پيامبر، سيره اى همسان على (ع ).

اين ماجرا، يكى از نمونه هاى اين گونه رفتار است :

سلمان ، در راه مى رفت ، مردى را ديد كه از شام مى آيد و بار خرما و انجير به دوش دارد. مرد شامى ، كه از
بدوش كشيدن بار سنگين ، خسته شده بود، با ديدن سلمان ، كه ظاهرى ساده و فقيرانه داشت ، بخيال اينكه او
باربرى نيازمند است ، او را صدا كرد تا در رساندن بار به مقصد، كمك كند و اجرتى بگيرد.

سلمان بار را به دوش گرفت و همراه مرد شامى به راه افتاد. مردم در برخورد با سلمان سلام مى كردند و از

/ 32