گذرگاه دانش اهلبيت من هستى ، هر كه علم تاءويل و تنزيل و رموز و اسرار ما را بخواهد، بايد از تو
پيروى كند.دانش سلمان ، به معارف فكرى منحصر نمى شد.آگاهيهاى فنى او هم در حد بالائى بود.در جنگ خندق ، طرح كندن
خندق را سلمان خدمت پيامبر پيشنهاد كرد و عملى شد.همچنين در جنگ طائف ، براى در هم كوبيدن قلعه هاى
مشركين ، طرح ساختن منجنيق ، از ابتكاراتى است كه به سلمان نسبت داده شده است ، كه بعداً به اين دو
نمونه اشاره خواهيم كرد.
ولايت
منظور از ولايت ، آن شناخت و معرفت و محبتى است كه انسان را نسبتبه امام بر حق ، مطيع مى سازد. ولايت ، پذيرش و اعتقاد به رهبرى اميرالمؤ منين و امامان شيعه است و يك
فلسفه سياسى ، اعتقادى و اجتماعى سرنوشت ساز براى مسلمين است .سلمان ، درباره حضرت على (ع ) عقيده و معرفت خاصى داشت و مقام او را مى دانست و او را به عنوان امام و
خليفه پيامبر و وارث علوم انبياء مى شناخت و پس از وفات پيامبر هم ، در خط صحيح و صراط مستقيم ولايت ،
ثابت و استوار باقى ماند و يكى از دوازده نفرى بود كه در مسجد و در حضور همه ، با يادآورى سفارشها و
توصيه هاى پيامبر، از حق على (ع )، كه حق امت بود، دفاع كرد. سلمان دومين نفرى بود كه در حضور خليفه وقت
، بپا خاست و چنين گفت :كرديد و نكرديد و ندانيد چه كرديد (12)... اى ابوبكر هنگامى كه براى تو جريانى پيش آيد كه حكم آنرا
ندانى ، به چه چيز تكيه خواهى كرد؟ هنگامى كه از تو سؤ ال شود چيزى كه نمى دانى به چه كس پناه خواهى
برد؟ چه عذرى دارى كه خود را بر داناتر از خود و نزديكترين افراد به پيامبر و دانا به تاءويل كتاب خدا
و سنت پيامبر مقدم مى دارى ؟ كسى كه پيامبر او را در زمان حياتش مقدم داشته و هنگام وفاتش ، شما را
درباره او توصيه كرده است . شما كسانى هستيد كه فرمان پيامبر را فراموش كرده و وصيت او را از ياد
برديد و وعده او را مخالفت كرديد و... (13)
سخنان سلمان طولانى است و بطور عمده در دفاع از حقى است كه پس از پيامبر ناديده گرفته شد و بناى
اختلاف و شكاف بين مسلمين از همان روز و بخاطر همان حوادث نهاده گشت .آنچه در حوادث و پيشامدها براى يك مسلمان مهم است ، گم نكردن راه و مفتون نشدن به جاذبه هائى كه
برفتنه ها و تزويرها استوار است . پاى بندى به ولايت دقيقا همين حركت در خط رهبرى صحيح ائمه و اطاعت
از فرمان خدا و رسول در مورد امام است و سلمان ، چهره درخشان معتقدين به اين ولايت بود.سلمان ، در خطبه اى كه پيرامون ولايت دارد، گفته است :آگاه باشيد!... اگر از نخست ، ولايت امر را به على عليه السلام واگذاشته بوديد از آسمان و زمين و از
بالاى سر و زير پا مى خورديد،...پس منتظر بلا باشيد، من رابطه ولاء خود را با شما قطع مى كنم آگاه
باشيد اگر وظيفه من ، دفع ستم و قيام به وظيفه و يارى دين باشد، شمشير خود را بر دوش نهاده ، قدم به
قدم شمشير مى زنم و مى شكافم و پيش مى روم .اى مردم !... هرگاه فتنه ها را ديديد كه همچون پاره هاى ظلمت در شب تار بسراغ شما مى آيد و قصد نابودى
تان را دارد و حتى تكسواران و سخنوران و پيشگامان را هم از آن ايمنى نيست ، پس ملازم آل محمد باشيد كه
آنان قافله سالاران بهشتند. و بر شما باد ملازمت على (ع ). بخدا سوگند ما در زمان پيامبر، بر او بعنوان
ولايت سلام داديم .آگاه باشيد... كه من امر خود را آشكارا بيان كردم ، و بخداوند ايمان آورده و تسليم پيامبر هستم و به
تبعيت از مولاى خودم كه مولاى هر مسلمان است ، افتخار مى كنم . (14)
روزى اميرالمؤ منين عليه السلام سوار بر اسب ، از نزديك سلمان كه با جمعى نشسته بود، گذشت . سلمان به
همراهان خود گفت : چرا برنمى خيزيد تا دامان او را گرفته و از وى مسئله بپرسيم ؟ سوگند به خداوند، جز
او كسى ديگرى شما را به راه انبياء هدايت نمى كند. او عالم ربانى روى زمين و تنها تكيه گاه مردم است .با از دست دادن وى ، علم را از دست مى دهيد. آنوقت است كه منكرات در بين مردم شايع مى گردد.