نگهدارى فرزندم سزاوارترم . او حسن را برداشت تا آرام كند و من مشغول دستاس كردن شدم و بهمين جهت
تاءخير پيش آمد.پيامبر فرمود: به او مهربانى كردى ، خدا هم با تو مهربانى فرمايد. (80)
بلال ، در فتح مكه
به دستور پيامبر، مسلمانان براى حركت به سوى مكه و پاك كردن اين محيط توحيد از مظاهر شرك و وجودمشركين ، بسيج شدند. هزاران مسلمان مسلح و داوطلب ، راه مدينه تا مكه را طى چند روز پيمودند. اينك به
سوى مكه اى مى روند كه قبله گاه نمازشان كعبه در آنجاست . مكه اى كه در آن ، چه آزارها از دست مشركان
ديده اند، مكه اى كه بر تعدادى از افراد، سراسر خاطره از سالهاى آغاز دعوت اسلام بود، خاطراتى از
شكنجه ها، مقاومت ها، سختى ها و...مهاجرين ، كه خود، اهل اين شهر بودند، بيشتر اشتياق ديدن مجدد مكه را داشتند. آنروز كه هجرت كردند،
در نهايت ضعف و محدوديت و فشار بودند، امروز با عزت و شكوه و سرافرازى ، ميخواهند وارد مكه شوند و اين
پايگاه عظيم را به تصرف خود درآورند.كسانى هم در طول مسير، به اين كاروان پيوسته بودند.سرانجام ... پيامبر و مسلمانان ، فاتحانه وارد مكه شدند و بدون خونريزى ، مكه تسليم شد و جز دو سه مورد
كوچك ، مقاومتى از كسى ديده نشد. اين پيروزى و فتح بزرگ بدون كشتار، موفقيت بزرگى براى قواى اسلام
بود.مسلمانان به اطراف خانه كعبه رسيدند. بلال به فرمان پيامبر رفت و كليد كعبه را از عثمان بن طلحه گرفت
(81) و درب كعبه گشوده شد. پيامبر (ص ) و على (ع ) به درون كعبه رفته ، بت ها را يكايك واژگون كردند. مشركين
كه شاهد درهم شكستن بتها بودند، حيرت زده و ترسان ، به حقارت و ناتوانى بت ها نگاه مى كردند.لااله الاالله ...الله اكبر...اينك شعار فتح بزرگ در مكه پيچيده است و دست تواناى خدا، بالاى همه دست ها و توان ها، جلوه گر است .رسول خدا به بلال فرمود: به بالاى كعبه برو و اذان بگو.بلال ، به سرعت ، خود را بر بام كعبه رساند. (82) مشركين از جراءت و شهامت او شگفت زده شده بودند، كه
صداى دلنشين و قاطع بلال ، به الله اكبر بلند شد و همهمه ها خوابيد.نام خدا و اذان اسلام ، براى بسيارى از گوشهاى اهل مكه ، تازگى داشت و مسحور و شيفته جاذبه اين طنين
ملكوتى شده بودند كه بلال ، اين غلام سياه حبشى ، به نمايندگى از سوى پيامبر و امت او، بر فراز كعبه
سر مى داد.الله اكبر.... اشهد ان لا اله الا الله ....
در آستان وفات پيامبر (ص )
فتح مكه گذشت ، مسلمين به مدينه بازگشتند.در آخرين سال حيات پيامبر، آنحضرت همواره با بيش از صدهزار نفر از مسلمانان ، به زيارت خانه خدا رفت .در بازگشت از اين آخرين حج (حجه الوداع ) بود كه پيامبر، از سوى خداوند فرمان يافت كه مسئله ولايت ورهبرى امت را پس از خود، براى مردم بيان كند و امامت و جانشينى على (ع ) را در حضور همه حاضرين ، اعلام
نمايد.البته خلافت و وصايت و جانشينى ، مسئله اى تازه نبود،آنحضرت ، از اوائل بعثت در مكه ، تا آخرين
روزهاى حيات خود، به مناسبت هاى گوناگون ، خليفه و وصى خود را (كه على (ع )باشد) به امت معرفى كرده بود
ولى اين بار، فرمان اكيد خداوند، نسبت به طرح و ابلاغ آن ، وى را به ابلاغ صريح و قاطع پيام ، ملزم
ساخت . (83) (آيه 67 مائده : يا ايهاالرسول بلغ ...)
صداى بلال ، در آن وادى پيچيد و همه را متوجه امر مهم و خطيرى كرد كه رسولخدا مى خواست بيان كند. بلال