بلال ، در فتح مكه - سلمان و بلال نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

سلمان و بلال - نسخه متنی

جواد محدثی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

را پيامبر پرسيد. بلال پاسخ داد: به خانه فاطمه (ع ) رفتم ، او مشغول دستاس كردن بود و حسن گريه مى كرد.

گفتم :اى دختر پيامبر! اجازه بده دستاس كنم يا حسن را نگه دارم تا شما گندم را آسياب كنيد. فرمود: من به
نگهدارى فرزندم سزاوارترم . او حسن را برداشت تا آرام كند و من مشغول دستاس كردن شدم و بهمين جهت
تاءخير پيش ‍ آمد.

پيامبر فرمود: به او مهربانى كردى ، خدا هم با تو مهربانى فرمايد. (80)

بلال ، در فتح مكه

به دستور پيامبر، مسلمانان براى حركت به سوى مكه و پاك كردن اين محيط توحيد از مظاهر شرك و وجود
مشركين ، بسيج شدند. هزاران مسلمان مسلح و داوطلب ، راه مدينه تا مكه را طى چند روز پيمودند. اينك به
سوى مكه اى مى روند كه قبله گاه نمازشان كعبه در آنجاست . مكه اى كه در آن ، چه آزارها از دست مشركان
ديده اند، مكه اى كه بر تعدادى از افراد، سراسر خاطره از سالهاى آغاز دعوت اسلام بود، خاطراتى از
شكنجه ها، مقاومت ها، سختى ها و...

مهاجرين ، كه خود، اهل اين شهر بودند، بيشتر اشتياق ديدن مجدد مكه را داشتند. آنروز كه هجرت كردند،
در نهايت ضعف و محدوديت و فشار بودند، امروز با عزت و شكوه و سرافرازى ، ميخواهند وارد مكه شوند و اين
پايگاه عظيم را به تصرف خود درآورند.

كسانى هم در طول مسير، به اين كاروان پيوسته بودند.

سرانجام ... پيامبر و مسلمانان ، فاتحانه وارد مكه شدند و بدون خونريزى ، مكه تسليم شد و جز دو سه مورد
كوچك ، مقاومتى از كسى ديده نشد. اين پيروزى و فتح بزرگ بدون كشتار، موفقيت بزرگى براى قواى اسلام
بود.

مسلمانان به اطراف خانه كعبه رسيدند. بلال به فرمان پيامبر رفت و كليد كعبه را از عثمان بن طلحه گرفت
(81) و درب كعبه گشوده شد. پيامبر (ص ) و على (ع ) به درون كعبه رفته ، بت ها را يكايك واژگون كردند. مشركين
كه شاهد درهم شكستن بتها بودند، حيرت زده و ترسان ، به حقارت و ناتوانى بت ها نگاه مى كردند.

لااله الاالله ...

الله اكبر...

اينك شعار فتح بزرگ در مكه پيچيده است و دست تواناى خدا، بالاى همه دست ها و توان ها، جلوه گر است .

رسول خدا به بلال فرمود: به بالاى كعبه برو و اذان بگو.

بلال ، به سرعت ، خود را بر بام كعبه رساند. (82) مشركين از جراءت و شهامت او شگفت زده شده بودند، كه
صداى دلنشين و قاطع بلال ، به الله اكبر بلند شد و همهمه ها خوابيد.

نام خدا و اذان اسلام ، براى بسيارى از گوشهاى اهل مكه ، تازگى داشت و مسحور و شيفته جاذبه اين طنين
ملكوتى شده بودند كه بلال ، اين غلام سياه حبشى ، به نمايندگى از سوى پيامبر و امت او، بر فراز كعبه
سر مى داد.

الله اكبر.... اشهد ان لا اله الا الله ....

در آستان وفات پيامبر (ص )

فتح مكه گذشت ، مسلمين به مدينه بازگشتند.

در آخرين سال حيات پيامبر، آنحضرت همواره با بيش از صدهزار نفر از مسلمانان ، به زيارت خانه خدا رفت .

در بازگشت از اين آخرين حج (حجه الوداع ) بود كه پيامبر، از سوى خداوند فرمان يافت كه مسئله ولايت و
رهبرى امت را پس از خود، براى مردم بيان كند و امامت و جانشينى على (ع ) را در حضور همه حاضرين ، اعلام
نمايد.

البته خلافت و وصايت و جانشينى ، مسئله اى تازه نبود،آنحضرت ، از اوائل بعثت در مكه ، تا آخرين
روزهاى حيات خود، به مناسبت هاى گوناگون ، خليفه و وصى خود را (كه على (ع )باشد) به امت معرفى كرده بود
ولى اين بار، فرمان اكيد خداوند، نسبت به طرح و ابلاغ آن ، وى را به ابلاغ صريح و قاطع پيام ، ملزم
ساخت . (83) (آيه 67 مائده : يا ايهاالرسول بلغ ...)
صداى بلال ، در آن وادى پيچيد و همه را متوجه امر مهم و خطيرى كرد كه رسولخدا مى خواست بيان كند. بلال

/ 32