بیشترلیست موضوعات سلمان و بلال مقدمه : سلمان كيست ؟ سلمان از زبان خودش فضيلت هاى برجسته سلمان علم ولايت زهد عبادت كرامات نمونه اى هم از دعاى مستجاب سلمان : سلمان منا اهل البيت دعاى نور نقش سلمان در جنگ ها شجاعت سلمان در جنگ ابتكارات نظامى سلمان سلمان و حكومت مدائن وفات سلمان سخنانى از سلمان زيارت سلمان زيارت جناب سلمان ره بلال فرياد بلند اسلام در آستان اسلام شكنجه در راه خدا آزادى بلال هجرت به مدينه اولين مؤ ذن ازدواج بلال ، در ميدان هاى جنگ بلال ، خزانه دار پيامبر بلال ، در فتح مكه در آستان وفات پيامبر (ص ) ديگر بلال الله اكبر بر نياورد تبعيد بلال بلال ، راوى سخنان پيامبر (ص ) وفات بلال ، آغاز حيات جاودان توضیحاتافزودن یادداشت جدید
تبعيد بلال اذان نگفتن بلال پس از رحلت پيامبر، نوعى به رسميت نشناختن خلافت بحساب مى آمد و بلال نمى خواست با اذانش ، حاكميت كسى را تاءييد كند. او عهد بسته بود كه فقط براى پيامبر اذان بگويد يا براى على (ع ) اگر جانشين آنحضرت شود. امتناع بلال از اذان گفتن ، براى خليفه گران تمام مى شد. اين بود كه بالاءخره او را به شام تبعيد كرد و تا آخر عمر در آنجا بود. ^(88) در ايامى كه بلال در شام به سر مى برد، يك بار رسولخدا را در خواب ديد كه به او فرمود: بلال ! چقدر درباره من جفا مى كنى ؟ چرا به زيارتم نمى آيى ؟ بلال كه از خواب بيدار شد، به شدت اندوهگين شد و تصميم گرفت به زيارت مرقد پيامبر برود. عازم مدينه شد. همينكه وارد شهر گشت ، يكسره به طرف قبر رسول الله آمد و گريه كنان خود را بر قبر آنحضرت افكند. امام حسن و امام حسين (عليهماالسلام ) با خوشحالى از خبر ورود بلال ، به استقبال او شتافتند. بلال وقتى آن دو يادگار پيامبر را ديد آنها را در آغوش كشيد و بوسيد ^(89) و به ياد ايامى افتاد كه پيامبر، اين دو فرزند گرامى را در آغوش مى گرفت و از آينده آنان خبرها مى داد و مى ديد كه اهل بيت پيامبر چگونه پس از وفاتش تنها شده و مورد بى مهرى امت قرار گرفته اند. بلال چند روزى در مدينه ماند و پس از زيارت قبر پيامبر (ص ) و ديدار با اهل بيت عصمت ، دوباره عازم تبعيد گاهش شام شد. بلال ، راوى سخنان پيامبر (ص ) بلال ، از آنجا كه ساليان درازى در حضور پيامبر و از ياران نزديك آنحضرت بود، طبعا سخنان زيادى از آنحضرت به ياد داشت و با عمل و گفته هاى پيامبر، آشنائى فراوانى داشت . از اين رو، آنچه را اين صحابى بزرگ از پيامبر نقل و روايت مى كرد، سندى معتبر و كلامى قابل استناد به حساب مى آمد. بلال ، ايامى را كه در شام به سر مى برد، با نقل احاديث پيامبر و خاطراتى از آنحضرت ، به تعليم و تربيت مسلمانان مى پرداخت و سخنانش براى مردم ، حجت بود. مرحوم علامه مجلسى ، گفتگو و نقل تاجرى را ذكر كرده است كه در سفر تجارتى خود، با بلال آشنا شده و از او، سخنان پيامبر را شنيده است . خوب است كه ماجرا را از زبان خود (راوى عبدالله بن على ) بشنويم : كالائى را از بصره به مصر مى بردم . در مصر، يكى از روزها در راه به پيرمردى بلند بالا و سبزه رو و سفيد مو برخوردم كه دو قطعه پارچه ، سياه و سفيد، (بعنوان لباس ) بر تن داشت . پرسيدم او كيست ؟ گفتند: بلال ، مؤ ذن رسول الله . لوح هاى خود را برداشته براى نوشتن سخنان پيامبر از زبان او پيش وى رفتم . سلام گفتم . بلال جوابم را داد. گفتم : رحمت خدا بر تو باد، از آنچه از پيامبر شنيده اى برايم حديث كن . گفت : چه مى دانى من كيستم ؟ گفتم : تو بلال ، اذان گوى پيامبر هستى . بلال ، با شنيدن نام پيامبر گريه كرد، من هم گريستم . مردم جمع شدند و همه گريان شديم . آنگاه بلال از من پرسيد: اهل كدام شهر هستى ؟ گفتم : اهل عراقم . گفت : به به . آفرين آنگاه مدتى سكوت كرد سپس گفت : اى برادر عراقى بنويس : بسم الله الرحمن الرحيم اذان گويان ، امين هاى مؤ منين اند، بر نماز و روزه هاشان و بر جسم و جانشان . از خدا چيزى نمى خواهند مگر آنكه عطايشان كند و درباه چيزى شفاعت نمى كنند مگر آنكه شفاعتشان پذيرفته مى شود. گفتم : رحمت خدا بر تو باد، بيشتر بگو. گفت : بنويس : بنام خداوند. از پيامبر شنيدم كه فرمود: