دلمشغوليهاي نظام اسلاميدرباره رياست جمهوري كمك ميگيريم.
عادي سازي انقلاب
همه انقلابهايي كه رهبري بزرگ، پرچمدار آن بوده است، دردوره فقدان او، با خطرعادي شدن درگير است. گذر به موقعيت پيشاز انقلاب، وضعيتهاي غيرانقلابي، دست
شستن از آرمانها و اهدافانقلاب، فراموش شدن حساسيتهاي انقلاب و بالاخره غوطهور
شدنجامعه انقلابي و كارگزاران نظام انقلابي در زندگي روزمرّه، همگينشاني از
استحاله انقلاب است. پس مهمترين دغدغه براي جانشينراستين رهبر انقلاب، همانا
فرايندهاي استحاله انقلاب است. به ويژهاگر در دوران نظام انقلابي، نهادهاي
استحاله كننده قوي جا گرفتهباشد. نهادي مانند دولت مدرن، استعداد و ظرفيت بالايي
برايعاديسازي حكومت اسلامي دارد. از اين رو مقام معظم رهبري كهبهراستي جانشين
به حق امام فقيدمان است، از همان آغاز راه،دلمشغولي عاديسازي را از ناحيه
مهمترين نهاد جمهوري اسلامي؛يعني رياست جمهوري، داشتند.پديد آمدن چنين حسي براي ياران صديق و وفادار به رهبر فقيدانقلاب اسلامي، طبيعي
به نظر ميآيد، زيرا آنان بيش از ديگران بهرهنمودها، تدابير و هدايتهاي نظري و عملي
در امر پيش برد اهدافانقلاب، متكّي بودند. تشبيهي كه مقام رهبري از نسبت نخبگان
انقلاببا امام خميني(ره) ميكند، گوياي همين مطلب است. ايشان بايادآوري جملهاي
از حضرت وصي (عليه الصلاه و السلام) مبني براينكه در شرايط سخت و طاقت فرسا به
رسول خدا پناه ميبردند؛ درزمان امام راحل، آنان نيز اينگونه عمل ميكردند؛
«مكرّر اتفاق افتاد كه سر قضاياي مختلف، با برادران مسؤولمينشستيم و فكرهايمان را
تبادل ميكرديم و مشكل را درمجموعهاي ميگذاشتيم و خدمت امام(ره)ميبرديم و او
بودكه با نظر صايب و اراده قوي و ايمان و توكل بينظير خود،مشكل را حل ميكرد».پس در دوره فقدان چنين رهبري، مهمترين دغدغه براي جانشينراستين وي، پديده
استحاله انقلاب است و در وقوع آن، دستگاهتبليغات استكبار جهاني و صهيونيسم، تلاش
گستردهاي را به راهانداخته است. آنان در صدد القاي اين مطلب بر افكار عمومي
هستندكه دوران جديد، دوره «انصراف از خطوط ترسيم شده قطعي به وسيلهامام
عزيزمان» است، جهتگيريهاي نظام اسلامي تحوّليافته است،خلاءق وجودي امام در
مصائب و مشكلات نظام اسلامي پرشدني نيستو ديگر نميتوان به دوره يا عصر امام
خميني(ره) باز گشت. دلمشغولي مقام رهبري از عاديسازي انقلاب در همين نكات است
والبته دغدغههاي ديگري كه در ادامه بحث بدانها اشاره ميگردد، بهنوعي
فرايندهاي عادي سازي تلقي ميشود.
سازندگي و عدالت اجتماعي
انقلاب در شرايطي پديد ميآيد كه جامعه از رژيم، هيچ اميدينسبت به عمومي شدنرفاه و سازندگي و گذر از محروميتهاياقتصادي و اجتماعي ندارد. علاوه بر اينها اگر
جامعه انقلابي هويتمذهبي داشته باشد و انقلاب هم برآمده از همين هويت باشد،
انتظارتوقف فرآيندهاي دينزدايي و متقابلاً بسط و توسعه امور معنوي رادارد. پس از
انقلاب اسلامي، در دوره امام خميني(ره)، اگر چه جهادهمه جانبهاي در راه سازندگي
ايران اسلامي به راه افتاد و نهادهايخدمت گذاري مانند جهادسازندگي، كميته امداد،
نهضتسوادآموزي، بسيج و سپاه تاسيس شدند، ليكن اخلال نيروها وگروههاي ضدانقلاب در
داخل و تجاوز رژيم بعث عراق عليه ايران،باعث به تأخير افتادن كار سازندگي به