ايران را دارد، توجه به رويكردستيزهجويانه فرهنگ غربي ضرورت دارد. آنگونه كه
مقام معظمرهبري خطاب به رييس جمهور منتخب ملّت ايران چنين توجهي راگوشزد
ميكند؛
«همه ملّتهاي زنده دنيا بر اين متفقاند كه اگر ملّتي اجازه دادكه فرهنگ
ملّياش پايمال تهاجم فرهنگهاي بيگانه شود، آنملّت از دست رفته است، پدرش در
آمده است. ملّت غالب آنملّتي است كه فرهنگش غالب است. غلبه با فرهنگيست
كهميتواند غلبه اقتصادي و سياسي و امنيتي و نظامي و همه چيزرا هم با خود به دنبال
بياورد».
خدمتگزاري براي ملّت
تجربه انقلابهاي مدرن (مانند انقلاب فرانسه، انقلاب روسيه وغيره) نشان ميدهد كهمبارزات انقلابي با نيروي مردمي آغاز ميشودو در شرايط بعد از پيروزي انقلاب، نخبگان
و گروههاي حاكم رفتهرفته خواستههاي مردمِ مبارز را فراموش ميكنند و به اصطلاح
باحزبي شدن انقلاب و به راه انداختن فرايند سياست زدايي، مردم بهحاشيه رانده
ميشوند. در چنين شرايطي، دولتِ برآمده از متن انقلابتنها در برابر نخبگان، احزاب و
طبقه حاكم، خود را مسؤول ميداند.چنانكه حوادث پس از انقلاب مشروطه در ايران (1285
ه.ش.)گواهي بر اين مطلب است. از اين رو، اگر رهبران راستين انقلابنسبت به رواج
رويكرد سياست زدايي از مردم انقلابي كه نتيجه عينيآن، كاهش حس خدمتگزاري
كارگزاران به ملّت است؛ دلمشغولياساسي داشته باشند؛ دغدغه كاملاً بجا و درستيست.خلاف عقلانيت،انسان دوستي و احترام به حقوق بشر خواهد بود كه حاكمان نسبت
بهولينعمت خود بياعتنايي و بيمهري بورزند تا چه رسد به اينكهخواهان رضايت
الهي باشند.«اين ملّت حق عظيمي به گردن ما دارد، اين ملّت است كه كشوررا حفظ كرده است و
اين ملّت است كه به حقيقت آيت قدرتپروردگار است. من نگاه ميكردم در
فرمايشهاي امامبزرگوارمان در چند دورهاي كه تنفيذ حكم رياست جمهوريرا، تنفيذ آراء
مردم را كردند در دورههاي مختلف رياستجمهوري، ديدم به طور مستمر با هر كس كه طرف
بودهاند،راجع به مردم و راجع به ملّت صحبت ميكردند. اين همانحكمت امام است».