به اين حقيقت اجتماعي واقف باشند كه ملّتهاي بافرهنگ، از سرمايههاي ذاتي خود
حراست ميكنند و آنها را بهسادگي در اختيار دولتهايشان نميگذارند. اگر دولتي نتواند
اعتمادمردم را جلب كند، هرگز قادربه بهرهبرداري از سرمايههاي ذاتيجامعه نخواهد بود.در آن صورت، تصميمات دولت هيچگاه بهمرحله جزم نميرسد و بنياد تصميمات دولتي
متزلزل خواهد بود. فقطدولت متعهد است كه گراني سرمايههاي نظام اسلامي را درك
ميكندو به دست هر كسي نميسپارد. آنچنان كه بخشي از رهنمودهاي مقاممعظم رهبري
به رييس جمهور منتخب توجه دادن به سرمايههاي ملّي وگران شمردن آنهاست.
لطف الهي
قدرت در حوزه سياست و معيشت، مقولهايست كه امكانتكاپوي فكري و عملي را بهدولت ميدهد. پس هر اندازه قدرت،عميقتر و بنياديتر باشد، دامنه نفوذ دولت نيز
گستردهتر خواهد بود.امروزه تلقياي كه از قدرت سياسي وجود دارد، مادي و
دنيويست.دولتهاي مدرن، قدرتشان را به امور مادي باز ميگردانند.ازاينرو، نهاد و
مرجعي را كه براي توليد قدرت سياسي ميآفرينند،سراسر دنيويست و به امور ماورايي
توجهي ندارد. حزب سياسييكي از مراكز توليد قدرت سياسيست، ولي قدرتي را كه
احزابسياسي توليد ميكنند تماماً ماديست، زيرا احزاب سياسي مدرنمبتني
برايدئولوژيهاي دنيوي هستند كه جايگزين دين شده است.ايدئولوژي احزاب سياسي
برآمده از سياست قدرت مدارِ جديد،معطوف به امور اين جهانيست و دين در آنها
جايگاهي ندارد. درتفكر جديد، دين، امر خصوصيست و نبايد در سياست و معيشتدخالت كند. پس
با فرايند دينزدايي در عرصه سياست، ايدئولوژياحزاب سياسي از هرگونه نگرشهاي
معنوي و غيرمادي، تهي خواهدبود. توكل دولتهاي جديد، دركسب قدرت سياسي، به نيروها
وايدئولوژيهاي ماديست. حال آنكه قدرت واقعي به عالم معنا ونيروهاي روحاني
مربوط است، زيرا سراسر هستي از ذات هستي بخشكسب وجود ميكند. اگر قدرتهاي مادي به
قدرت معنوي باز نگردد،كاذب و لرزان است. دولتي كه توكلش به خداوند متعال است،
بهنيروي پرتوان و شكستناپذيري دست يافته است. پس دولت دينيبراي كسب قدرت
سياسي نيازمند تأسيس حزب سياسي به مفهوموارداتي آن و همچنين توليد ايدئولوژي
سياسي در مقابل آيين الهينيست. چنين دولتي هر اندازه عنصر معنويت را در دستگاه
حكومتينهادينه نمايد، قدرت الهي آن به مراتب بيشتر خواهد شد. راهگسترش معنويت در
دولت، مشروعهخواهيست، زيرا شريعت، آيينعبوديت است كه خداوند متعال به بندگانش
ابلاغ كرده است.در دنياي جديد، پذيرش امكان تكيه دولت بر قدرت معنوي،بسيار دشوار است. انسان جديد
نميتواند باور كند كه ميتوان باقدرتهاي غيرمادي در برابر قدرتهاي دنيوي
ايستادگي كرد.ازاينرو، عنايت الهي شامل حال ملّت ايران شده تا بزرگمردي ازتبار
شريعت خواهان، قدرت معنوي در دنياي جديد تجلّي كند. امامخميني(ره) با تأسيس حكومت
ولايت ـ ملّت توانست راهي به سويجهان ديگر بازكند تا از اين طريق با قدرت معنوي
آشنا شده از آن،بهرهبرداري كنند. حكومت ده سال و چند ماهه امام خميني تجلّيقدرت
خدا و زبوني قدرتهاي مادي بود. توطئهها و تهاجماتبزرگي كه امام راحل همه روزه از
گوشه و كنار جهان با آن مواجه بود،هر يك به تنهايي قادر به سرنگون ساختن دولتهاي
مقتدر ملّي بود.چنانكه يك اغتشاش نيمروزه در تهران باعث سقوط دولت ملّي در28
مرداد سال 1332 گرديد. حال آنكه جنگ تحميلي بيسابقه و غيرمتوازن هشت ساله (67ـ59) هرگز
نتوانست اقتدار معنوي پيرجمارانرا متزلزل نمايد. امام خميني(ره) قدرت خدا را ميديد