مشكل بزرگى كه جوانان در راه ساختن شخصيت خود با آن مواجه هستند و مانع تخلق آنان به صفات انسانى و سجاياى اخلاقى مى شود، تمايلات نفسانى و انگيزه هاى نيرومند غرايز است .عقل و وجدان اخلاقى ، كه سرمايه هاى فضيلت و انسانيت اند، آدمى را به صفات حميده و خلقيات پسنديده دعوت مى كنند، ولى نفس سركش و غرايز لجام گسيخته ، براى نيل به تمنيات طبيعى خودشان ، انسان را به راه ستم و تجاوز سوق مى دهند و به ارتكاب خيانت و ناپاكى وامى دارند.
وسوسه تجاوز
انسان در اين وسوسه است كه حسن نيازمندى خويش را به تجاوز و تعدى ، به زيان همنوع خود اقناع كند. كار همنوع را بدون جبران خسارت او استثمار نمايد. از لحاظ جنسى وى را بدون رضايت خاطر خودش مورد تمتع قرار دهد. اموال او را تصاحب كند. او را تحقير نمايد. رنج بدهد. بكشد... اين تمايل به تعدى ، عامل اصلى بى نظمى و اختلال در روابط ما با افراد ديگر است . در نتيجه اين خصومت ابتدايى ، كه مردم را به مخالفت با يكديگر برمى انگيزد، جامعه متمدن دائما به اضمحلال تهديد مى شود.(497)پيروى بى قيد و شرط از تمايلات غريزى ، مستلزم سركوب نمودن تمايلات انسانى و نابود كردن افتخارات بشرى است . جوانان در برگزيدن سجاياى اخلاقى و صفات انسانى همواره در كشاكش اين دو قدرت متضاد قرار دارند.
مقاومت در مقابل غرايز
كسى كه مايل است انسان واقعى باشد و به مدارج كمال روحانى نايل شود، بايد تصميم بگيرد كه در كمال نيرومندى ، در برابر قدرت غرايز مقاومت كن تا بتواند خويشتن را از پستى و سقوط حتمى بر كنار نگاه دارد.