غزل 292
قسم به حشمت و جاه و جلال شاه شجاع
شراب خانگيم بس مي مغانه بيار
خداي را به ميام شست و شوي خرقه کنيد
ببين که رقص کنان ميرود به ناله چنگ
به عاشقان نظري کن به شکر اين نعمت
به فيض جرعه جام تو تشنهايم ولي
جبين و چهره حافظ خدا جدا مکناد
ز خاک بارگه کبرياي شاه شجاع178
که نيست با کسم از بهر مال و جاه نزاع
حريف باده رسيد اي رفيق توبه وداع
که من نميشنوم بوي خير از اين اوضاع
کسي که رخصه نفرمودي استماع سماع
که من غلام مطيعم تو پادشاه مطاع
نميکنيم دليري نميدهيم صداع177
ز خاک بارگه کبرياي شاه شجاع178
ز خاک بارگه کبرياي شاه شجاع178
غزل 293
بامدادان که ز خلوتگه کاخ ابداع179
برکشد آينه از جيب افق چرخ و در آن
در زواياي طربخانه جمشيد فلک
چنگ در غلغله آيد که کجا شد منکر
وضع دوران بنگر ساغر عشرت برگير
طره شاهد دنيي همه بند است و فريب180
عمر خسرو طلب ار نفع جهان ميخواهي
مظهر لطف ازل روشني چشم امل
جامع علم و عمل جان جهان شاه شجاع181
شمع خاور فکند بر همه اطراف شعاع
بنمايد رخ گيتي به هزاران انواع
ارغنون ساز کند زهره به آهنگ سماع
جام در قهقهه آيد که کجا شد مناع
که به هر حالتي اين است بهين اوضاع
عارفان1) بر سر اين رشته نجويند نزاع
که وجوديست عطابخش کريم نفاع2)
جامع علم و عمل جان جهان شاه شجاع181
جامع علم و عمل جان جهان شاه شجاع181