علم غيب از ديدگاه روايات - خوارج از دیدگاه نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

خوارج از دیدگاه نهج البلاغه - نسخه متنی

حسین نوری همدانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

علم غيب از ديدگاه روايات

از بررسى روايات معتبر اسلامى نيز همان مطلبى كه آيات به آن دلالت دارند به دست مى آيد يعنى پيامبر و ائمه هدى علم غيب ذاتى ندارند و علم غيب آنها كسبى و از ناحيه خداوند است. در مجمع البيان در تفسير آيه ى لله غيب السموات و الارض [ سوره هود آيه 123. ] يعنى علم غيب آسمانها و زمين مخصوص خداوند است مى گويد: بعضى از افراد به گروه شيعه تهمت زده و گفته اند با اينكه اين آيه دلالت دارد كه علم غيب در انحصار خداوند است شيعه مى گويد: امامان "ع" علم غيب مى دانند و حال آنكه ما كسى را از شيعه سراغ نداريم كه داشتن علم غيب را براى غير خدا ممكن بداند، زيرا دانستن غيب مخصوص كسى است كه ذاتا همه معلومات را بداند و كسى كه داراى اين وصف است منحصرا خدا است و هيچكس در اين وصف با آن ذات مقدس شركت ندارد و هر كس كه معتقد باشد كه غير خدا با خداوند در اين صفت شركت دارد از ملت اسلام خارج است.
و اما آنچه از اميرمومنان "ع" خاصه و عامه نقل نموده اند كه از مغيبات خبر داده مانند اينكه از صاحب زنج خبر داده و فرموده.

كانى به و قد سار بالجيش الذى لا يكون له غبار و لا لجب و لا قعقعه لجم و لا حمحمه خيل يثيرون الارض باقدامهم كانها اقدام النعام. [ صبحى الصالح ص 185 كلام 128. ]

اى احنف: مانند آنست كه من او را "رئيس زنگيان را" مى بينم در حالتى كه با لشگرى خروج مى كند كه گرد و غبار و غوغا و هياهو و صداى لجام و آواز اسبها ندارند، به قدمهاى خود زمين را مى كوبند قدمهاشان مانند قدمهاى شترمرغان است.

او رئيس زنگيان از اهل رى بود و خود را علوى مى دانست و مدعى بود كه پدرش محمد بن احمد بن عيسى بن زيد بن على بن الحسين بن على بن ابى طالب است. ولى در نسب او طعن زده و علماى انساب متفقند كه او على بن محمد بن عبدالرحيم است و جد مادرش محمد بن حكيم اسدى با زيد بن على بن الحسين بر هشام بن عبدالملك خروج كرد و پس از كشته شدن زيد به قريه اى به نام ورزنين فرار كرد و در اين قريه على بن محمد رئيس زنگيان به دنيا آمد. سپس به عراق رفت و كنيزى خريدارى كرد كه از او محمد پدر على متولد گرديد. خلاصه در سال 255 آهنگ بصره نمود و غلامان زنگى را كه كاركنان اهل بصره بودند به يارى خود دعوت نمود و آنها خواجه هاى خود را كشته و انواع فتنه و فساد بر اهل بصره وارد ساختند.

و از فرمانروائى مروان بن حكم خبر داده:

اما ان له امره كلعقه الكلب انفه و هو ابو الاكبش الاربعه و ستلقى الامه منه و من ولده يوما احمر. [ خطبه 73 صبحى الصالح ص 102. ] يعنى آگاه باشيد كه او را امارت و حكومتى خواهد بود بسيار كوتاه چون ليسيدن سگ بينى خود را و او پدر چهار رئيس است و زود است كه مردم از مروان
و فرزندانش روز سرخ را دريابند.

و آنچه از ائمه هدى در مورد اخبار از غيب نقل شده مثل آنچه حضرت صادق "ع" به عبدالله بن حسن در حضور جمعى از علويين و عباسيين كه اجتماع كرده بودند تا با فرزند وى محمد بيعت كنند فرمود قسم به خدا خلافت به تو و فرزندانت نخواهد رسيد ولى خلافت نصيب آنهاست و اشاره كرد به عباسيين و فرزندان تو مقتول خواهند شد. از آن پس حضرت از جا برخواست در حالى كه بر بازوى عبدالعزيز بن عمران تكيه داده بود و رو به وى كرد و فرمود آيا صاحب عباى زرد "منظور وى ابوجعفر دوانيقى بود" را نديدى؟ گفت چرا فرمود قسم به خدا او محمد فرزند عبدالله را خواهد كشت.

عاقبت امر همانطور كه آن حضرت فرمود گرديد.

و نيز مانند گفتار حضرت رضا "ع" كه فرمود بورك قبر بطوس و قبران ببغداد حضار سوال كردند يكى از اين قبور "كه قبر موسى بن جعفر است" مى شناسيم ديگر كدام است؟ فرمود در آينده خواهيد شناخت، سپس دو انگشتش را به هم نزديك كرد و فرمود قبر من و هارون اين چنين است.

و همچنين گفتار حضرت رضا "ع" به على بن احمد وشاء در هنگامى كه از كوفه به مرو مى آمد: همراه تو حله اى در ميان بقچه است كه دخترت به تو داد و گفت اين را بفروش و از قيمت آن براى من فيروزه بخر، و امثال اين روايات، همه از پيغمبر اكرم "ص" اقتباس شده است و خداوند آن حضرت را از اين امور آگاه كرده است.

بنابراين كسانى كه به ما نسبت بدهند كه ما معتقديم كه ائمه "ع" غيب مى دانسته اند، نسبت ناروائى به ما داده اند كه ما هرگز به اين نسبت راضى نيستيم. [ مجمع البيان ج 5 صفحه ى 205. ]

علامه امينى چه مى گويد؟

محقق فقيد امينى كه:

جاويد جنان جاى بادش جا در كنف خداى بادش
در كتاب گرانمايه الغدير مى گويد: برخى از دانشمندان تسنن [ كه نامشان را ذكر مى كند. ] به شيعيان اين نسبت را داده اند كه آنان معتقدند كه امامانشان غيب مى دانند و بر اساس اين نسبت شيعيان را مورد توبيخ قرار داده اند. مرحوم علامه امينى در پاسخ به اين اتهام و روشن ساختن اعتقاد شيعه در ضمن بررسى آيات قرآن و روايات معتبر همان مطلبى را كه ما قبلا خاطرنشان ساختيم بيان مى كند و مى گويد علم غيب ذاتا و اصالتا مخصوص خداوند است و هر كس را كه او بخواهد از غيب آگاه مى سازد و هر كه را خداوند از غيب آگاه كند علم غيب او كسبى خواهد بود سپس ايشان براى اينكه اهل تسنن آگاهى بيشترى از موازين اعتقادى شيعه پيدا كنند اين حديث را از امالى شيخ مفيد نقل مى كند: شخصى به نام يحيى از حضرت موسى ابن جعفر "ع" سوال كرد كه برخى از مردم گمان مى كنند كه شما علم غيب مى دانيد؟

حضرتش از شنيدن اين سخن برآشفت و از روى تعجب فرمودند سبحان الله سپس گفتند دست بر سر من بگذار قسم بخدا موهاى بدن من از شنيدن اين كلام راست شد اين چه نسبتى است كه به ما مى دهند، اينچنين نيست كه گمان كرده اند ما آنچه داريم و مى دانيم از پيغمبر "ص" به ارث برده ايم و به پيغمبر هم از خدا رسيده است. [ الغدير ج 5 صفحه ى 58 حديثى را از امالى مفيد نقل فرموده در بحارالانوار ج 25 طبع جديد ص 69 نيز مذكور است نظر علاوه شارح خوئى درج 8 شرح نهج البلاغه ص 226 نيز نسبت به علم غيب پيغمبر و امام مانند علامه امينى است. ] سپس علامه امينى مى گويد تعجب است كه آقايان اهل تسنن ما را براى اعتقاد به چنين علمى كه ما براى امامان قائليم و هيچگونه اشكالى ندارد سرزنش مى كنند در صورتى كه آنها در برخى از كتابهاى خود براى بعضى از عباد و زهاد خودشان بالاتر از آنچه ما براى امامان قائليم گفته اند چنانكه نوشته اند. حذيفه يمانى گفت انى اعلم ما كان و ما يكون الى يوم القيامه من آگاهم به آنچه بوده و آنچه تا قيامت خواهد شد.
يا مى گويند در جلوى چشم برخى از زهاد لوح محفوظ بود كه هر چه را مى خواست بداند به آن لوح نگاه مى كرد و آگاه مى شد.

شگفت اين است كه اينگونه نسبتهاى بزرگ را به اين افراد مى دهند و اشكالى هم در آن نمى بينند، اما نسبت علم غيب را به آن ترتيبى كه ما گفتيم به ائمه مورد اشكال و توبيخ قرار مى دهند.

سپس حضرت طريقه ى آگاهى از غيب را به اين صورت بيان فرمودند كه اسرار غيبى را خداوند به جبرئيل و جبرئيل به حضرت محمد "ص" و حضرت محمد به هر كس كه خواسته است "منظور خودت اميرمومنان است" اعلام داشته.

خبر چهارم باب مذكور نيز كه ركود وثوق است به اين مضمون است كه عمار ساباطى مى گويد: از حضرت صادق عليه السلام پرسيدم كه امام غيب مى داند؟ فرمودند نمى داند، اما هرگاه بخواهد از غيب آگاه شود خداوند او را بدان چيز آگاه مى سازد. [ ... عن عمار الساباطى قال سالت اباعبدالله عليه السلام عن الامام يعلم الغيب فقال: لا ولكن اذا اراد ان يعلم الشى ء اعلمه الله ذلك "اصول كافى ج 1 ص 257 روايت 4". ]

/ 61