قيامهاى علويان - سیره و سخن پیشوایان نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

سیره و سخن پیشوایان - نسخه متنی

سید رضا صدر

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

قيامهاى علويان

يكى از نگرانيهاى فرمانروايان عبّاسى در آن روز، شورش علويان بود، كه عبّاسيان در برابر آن موضعى قاطعانه مىگرفتند تا پيش از رشد و گسترش، آن را در نطفه خفّه كنند وبقاياى آن را تعقيب نموده و از بين ببرند.

در آن هنگام، دولت عبّاسيان به علّت سياست ظالمانه خود، دچار ناتوانى و گسيختگى شده بود و از اندك جنبش علويان به هراس مىافتاد.

از اين روى، مقابل آنان روشى خشن پيش مىگرفتند و شورشيان را با بدترين شكنجهها آزار مىدادند.

شورشيان علوى اگر در خود احساس قدرتى مىكردند و پيروانى فراهم مىآوردند، درمىيافتند كه بايد برنامهاى تهيّه كنند و نقشهاى طرح نمايند تا بر ضدِّ حكمرانان فاسد و منحرف، قيام كنند.

در بيشتر شورشها با شعار رضا از آل محمّد مردم را فرا مىخواندند و منظورشان از آن شعار، بهترين شخص از آل محمّد(صلى الله عليه وآله وسلم) بود و به اعتقاد آنان در آن زمان كسى بهتر از حضرت امام هادى(عليه السلام) وجود نداشت.

موضع امام هادى درباره غاليان

تمامى ائمّه(عليه السلام) و شيعيان آنها، برخوردى روشن و در عين حال قاطع با افراط و تفريطها داشته و از كسانى كه در باره اهل بيت غلوّ مىكرده و آنها را به مقام خدايى مىرساندند، به شدّت بيزارى مىجستند.

امام هادى فرموده است: كفر بر چهار بنياد استوار يافته است: فسق، غلوّ، شكّ و شبهه.

ائمه(عليهم السلام) همواره پافشارى داشتند كه هيچ گونه رابطه و پيوند ميان ايشان و سران غُلات وجود ندارد و اِعلام مىداشتند كه اين سران، بر ايشان دروغ مىبندند.

غاليان، احاديث را خود وضع مىكردند و آنها را در ميان گفتههاى امامان وارد مىكردند.

جعل حديث و نسبت دادن آن به ائمّه، از يك سو باعث فراهم آمدن ياران و پيروانى براى آنها مىشد و از سوى ديگر كمكشان مىكرد تا در ويران كردن شرع و مشوّه كردن آن موفّقتر باشند و همين ويژگى در تبليغات غاليان، از همه نمايانتر بود.

براى همين بود كه ائمّه(عليهم السلام) همواره سعى مىكردند اين جنبهها را افشا كرده و نظر خود را در باره اهل غلوّ پخش كنند و روايات خويش را بشناسانند.

بر اثر برخورد حضرت امام صادق(عليه السلام) با غاليان، مدتّى فعّاليّت آنها فروكش كرد، ولى آنان در زمان امام هادى(عليه السلام) دوباره پا گرفتند.

به نظر مىرسد كه آنان، محيط را در دوره امام هادى براى از سرگيرى و علنى ساختن تلاشهاى خود مناسب ديدند و اين دعوت آنها، در ميان دشمنان اسلام با استقبال روبه رو شد.

از جمله غاليان حسن بن محمّد معروف به ابن بابا و محمّد بن نُصَيْر و فارس بن حاتم قزوينى است كه امام هادى آنها را لعنت كرد و ياران خود و مسلمانان را از توطئهها و نيرنگهايشان برحذر داشت.

محمّد بن نصير قائل به تناسخ و غلوّ دربارهآن حضرت گرديد و خود به عنوان فرستاده او، حرامها را حلال مىنمود! امام هادى(عليه السلام) نيز طىّ نوشتهاى به ياران خود، مسلمانان را از وى برحذر داشتند.

آن حضرت پس از شهادت پدر، بيش از بيست سال در مدينه باقى ماند.

مردم به او علاقه فراوان نشان مىدادند و به دورش گرد مىآمدند و علما و دانشطلبان در محضر ايشان جمع مىشدند.

بريحه عبّاسى يكى از ياران متوكّل به او نوشت: اگر مىخواهى حرمين را از دست ندهى، على بن محمّد (امام هادى) را از آنجا بيرون كن، چرا كه او مردم را به خود فرا مىخواند و خلق بسيارى از او پيروى مىكنند.

مسعودى در مروج الذّهب مىنويسد: گروهى از درباريان متوكّل به سعايت امام هادى(عليه السلام) نزد متوكّل پرداخته و به او گفتند كه در خانهاش اموال و سلاح و نامههايى از شيعيان اوست كه وى را به قيام، دعوت كردهاند و او نيز در تدارك اين كار است.

متوكّل نيز عدّهاى ترك و غير ترك را به سراغ حضرت فرستاد كه در دل شب به خانهاش يورش بردند، او را تنها در خانه يافتند، قبايى بافته از موى بز بر تن داشت و در خانهاش چيزى از اثاث و فرش يافت نمىشد، ملافهاى پشمى بر سر داشت و آيات قرآنى مربوط به وعد و وعيد الهى را زير لب تلاوت مىكرد.

حضرت را به همان سان كه ديده بودند نزد متوكّل بردند و او در حالى به حضور متوكّل رسيد كه خليفه مشغول ميگسارى بود و جام مى به دست داشت.

وقتى متوكّل حضرت را ديد گرامىاش داشت و كنار خود نشاند.

در خانه امام هادى(عليه السلام)چيزى از آنچه به او گفته بودند يافت نشده بود و هيچ بهانهاى هم نمىشد از امام گرفت.

متوكّل جامى را كه در دست داشت به حضرت داد! حضرت فرمود: اى اميرالمؤمنين! تو را به خدا! گوشت و خون من هرگز با مى آلوده نشده است، مرا از آن معاف دار.

متوكّل ايشان را معاف داشت.

آن گاه گفت: برايم شعر بخوان.

حضرت فرمود:

إِنّى قَليلُ الرِّوايَةِ لِلشِّعْرِ; من چندان گوينده شعر نيستم.

متوكّل گفت: چارهاى جز اين نيست.

حضرت چون چنين ديد اين اشعار را كه مشتمل بر ناپايدارى دنيا، مرگ سلاطين و ذلّت آنان در عالم برزخ است، در آن مجلس خواندند:

1- باتُوا عَلى قُلَلِ اَلاَْجْبالِتَحْرِسُهُمْغُلْبُ الرِّجالِ فَلَمْ تَنْفَعْهُمُ الْقُلَل

ُ

2- وَاسْتُنْزِلُوا بَعْدَ عِزٍّ مِنْ معاقِلِهِمْوَأُسْكِنُوا حُفَرًا يا بِئْسَما نَزَلُوا

3- ناداهُمُ صارِخٌ مِنْ بَعْدِ دَفْنِهِمُأَيْنَ الاَْساوِرُ وَالتّيجانُ وَالْحُلَلُ

 

4- أَيْنَ الْوُجُوهُ الَّتى كانَتْ مُنَعَّمَةًمِنْ دُونِها تُضْرَبُ الاَْسْتارُ وَالْكُلَل

ُ

5- فَأَفْصَحُ الْقَبْرُ عَنْهُمْ حينَ سائَلَهُمْتِلْكَ الْوُجُوهُ عَلَيْها الدُّودُ تَنْتَقِل

ُ

6- قَدْطالَ ما أَكَلُوا دَهْرًا وَقَدْ شَرِبُواوَأَصْبَحُوا الْيَوْمَ بَعْدَ الاَْكْلِ قَدْ أُكِلُواترجمه روانِ اين اشعار چنين است:

1- بر قلّههاى كوهسار شب را به روز آوردند و مردان نيرومند از آنان پاسدارى كردند، ولى قلّهها سودى به آنان نرساندند.

2- پس از عزّت، از جايگاههايى امن پايين كشيده شدند، و در گودالهاى گور جايشان دادند، وه! چه منزلگاه ناپسندى!

3- پس از آن كه به خاك سپرده شدند، فريادگرى فرياد برآورد: كجاست آن دستبندها و تاجها و لباسهاى فاخر؟!

4- كجاست آن چهرههاى به ناز و نعمت پرورده، كه به احترامشان پردهها مىآويختند؟!

5- گور، به جاى ايشان پاسخ داد: بر آن چهرهها، هم اكنون كرمها راه مىروند!

6- روزگارى دراز، خوردند و نوشيدند! ولى اكنون خود، طعمه ]جانوران قبر [شدهاند!تأثير كلام امام(عليه السلام) چندان بود كه متوكّل به سختى گريست، چندان كه ريشش خيس شد و ديگر مجلسيان نيز گريستند! متوكّل دستور داد بساط شراب را جمع كنند و امام را با احترام به منزل باز گردانند.

اين گونه برخوردها نمونهاى از صدها نوع آزارى است كه خليفه غاصب عبّاسى درباره امام هادى(عليه السلام) روا مىداشت.

در كتاب «اعيان الشّيعه» به نقل از ابن بابويه آمده كه معتمد عبّاسى، حضرت هادى(عليه السلام)را مسموم ساخت.

از آن حضرت فرزندانى چون امام حسن عسكرى(عليه السلام) و حسين و محمّد و جعفر و دخترى به نام عايشه بر جاى ماند.

سخنان گهربار حضرت هادى(عليه السلام) مشتمل بر نكات تربيتى فراوان است.

از ميان آن كلمات نورانى، چهل حديث را برگزيدم كه، هر كدام در موضوع خود، مىتواند راهگشاى مشكلات و درسى حياتبخش براى انسانهاى هدفدار و كمالجو باشد.

اميد است كه اين مجموعه، مورد استفاده شيفتگان مكتب حضرتش قرار گيرد.

قالَ الاِْمامُ الْهادى(عليه السلام):

/ 135