اقسام تمثيل ها - مثل هاى آموزنده قرآن نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مثل هاى آموزنده قرآن - نسخه متنی

مولف: جعفر سبحانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

3. استعاره مكنيه

در استعاره مكنيه جريان بر عكس استعاره مصرحه است در اين مورد فقط از (مشبه ) گفت و گويى به ميان مى آيد و قرينه گواهى مى دهد كه مقصود از (مشبه )، (مشبه به ) است چنان كه شاعر مى گويد:




  • و اءذا المنية انشبت اءظفارها
    الفيت كل تميمة لا تنفع



  • الفيت كل تميمة لا تنفع
    الفيت كل تميمة لا تنفع



آنگاه كه مرگ چنگال هاى خود را فرو برد در اين صورت هيچ حرزى سود نمى بخشد.

شاعر در اين مورد مرگ را به درنده تشبيه كرده ولى از دومى نامى نبرده ، و فقط مشبه (منيه ) را ذكر كرده است ، و مقصود از آن درنده است به گواه اين كه از چنگال او (اظفار) نامى به ميان آورده است .

4. كنايه

كنايه اين است كه جمله در معنى موضوع له بكار رود ولى هدف توجه مخاطب به لازم آن است ، مثلا بگويد (زيد طويل النجاد) معنى آن اين است كه زيد بند شمشيرش بلند است كنايه از اين كه او بلند قامت است .

5. مجاز

مجاز از نظر مشهور ادبا اين است كه لفظ به خاطر يكى از علائق ، در غير موضوع له بكار رود، هرگاه مصحح اين استعمال وجود مشابهت بيت موضوع له و غير موضوع له باشد، آن مجاز را استعارى مى گويند، مانند: راءيت اءسدا فى الحمام .

و اگر علاقه و مصحح استعمال غير از مشابهت باشد به آن مجاز مرسل مى گويند، مثل اين كه گفته مى شود:

(رعت الماشية الغيث ): (گوسفندان باران را چريدند).

مسلما مقصود از (غيث ) گياه است كه به وسيله باران روييده مى شود، و در حقيقت سبب (غيث ) گفته شده و از آن مسبب اراده گشته است .

تا اينجا با اصطاحات پنج گانه كه در حقيقت ستون فقرات تشبيهات قرآنى است آشنا شديم ، و سرانجام نتيجه گرفتيم ؟ مثل هاى قرآنى از مقوله مثل هاى اصطلاحى نيست بلكه از قبيل تمثيل است هرچند ممكن است مثل هاى قرآن به مرور زنان جزو مثالهاى اصطلاحى گردد. چنانچه در آينده در اين مورد گفت و گو خواهيم كرد.

اقسام تمثيل ها

اكنون كه روشن شد مثل هاى قرآن از مقوله تمثيل است شايسته است به اقسام تمثيل به نوعى اشاره كنيم تا روشن گردد كه تمثيل هاى قرآن از كدام يك از اين اقسام مى باشند.

1. تمثيل رمزى

مقصود از تمثيل رمزى آن داستانهايى است كه از زبان پرندگان و گياهان حتى سنگ ها و صخره ها بيان مى شود، و كتاب كليله و دمنه نوع بارز از اين تمثيل رمزى است . و شاعر معروف عطار نيشابورى از اين شيوه در كتاب (منطق الطير) بهره گرفته است .

مورخان مى گويند: طبيب ايرانى بنام (برزويه ) بر كتاب كليله و دمنه كه در سرزمين هند به زبان سانسكريت نوشته شده بود واقف گشت و آن را به زبان پهلوى ترجمه نمود و به دربار انوشيروان ساسانى هديه كرد و اين كتاب به همان زبان پهلوى در ميان ايرانيان محفوظ بود تا اين كه عبدالله بن المقفع 106 - 134) به عربى ترجمه نمود، سپس نويسنده معروف نصرالله بن محمد عبد الحميد در قرن ششم آن را به زبان پارسى ترجمه كرد و اكنون همين ترجمه از رواج كامل برخوردار است . و در قرن نهم هجى نويسنده معروف به (كاشفى ) آن را به زبان پارسى نيز ترجمه كرد، و رودكى آنچه كه ابن مقفع ترجمه كرده بود به نظم درآورد. و از تواريخ استفاده مى شود كه برخى از مضامين اين كتاب به شبه جزيرة العرب نفوذ كرده بود و در عصر رسالت و پس از او نيمه رواجى داشت ، زيرا از امير المومنان عليه السلام نقل مى كند كه او فرمود: انما اءكلت يوم اءكل الثور الابيض در حالى كه اين مثل در اين كتاب وارد شده است .

برخى از ناآگاهان كه پيوسته آبه به آسياب دشمن مى ريزند، مى خواهند قصص قرآنى را بالاخص آنچه كه مربوط به داستان آدم و پيروزى شيطان بر او و سرگذشت قابيل و هابيل و يا سخن گفتن مورچه با سليمان را از مقوله تمثيل رمزى بدانند، در حالى كه يك چنين تفسير بر خلاف تصريح قرآن است زيرا اين كتاب اصرار مى ورزد كه قصص خود را يك رشته حقايق غيبى بداند كه پيامبر نيز از آن آگاه نبود، چنان كه مى فرمايد:

لقد كان فى قصصهم عبرة لاولى الالباب ما كان حديثا يفترى ولكن تصديق الذى بين يديه و تفصيل كل شى ء و هدى و رحمة لقوم يؤ منون .(24)

(براستى در سرگذشت آنان براى خردمندان عبرتى است اين قصص ‍ سخنى نيست كه به دروغ ساخته شده باشد بلكه تصديق آنچه از كتابهايى است كه پيش از آن بوده و روشن گر هرچيز است و براى مردمى كه ايمان مى آورند رهنمود و رحمتى است ).

چه جمله صريح تر از اين كه مى فرمايد: (ما كان حديثا يفترى ).

2. تمثيل قصصى

مقصود از تمثيل قصصى داستان هايى است كه بيانگر سرگذشت اقوام پيشين است به منظور اين كه آيندگان از آن عبرت بگيرند و قصه هاى قرآن از آدم تا خاتم همگى از اين مقوله بوده ، و در حقيقت نوعى تشبيه مخفى دربر دارند و آن تشبيه آيندگان به گذشتگان است ، قرآن مى فرمايد:

ضرب الله مثلا للذين كفروا امراءت نوح و امراءت لوط كانتا تحت عبدين من عبادنا صالحين فخانتاهما فلم يغنيا عنهما من الله شيئا و قيل اذخلا النار مع الداخلين .(25)

(خداوند براى كسانى كه كفر ورزيده اند زن نوح و زن لوط را مثل آورده كه هر دو در نكاح دو بنده از بندگان شايسته ما بودند و به آنها خيانت كردند و كارى از دست شوهران آنها در برابر خدا ساخته نبود، و گفته شد با داخل شوندگان ، داخل آتش شويد).

/ 78