تفسير ديگرى از مثل كامن - مثل هاى آموزنده قرآن نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مثل هاى آموزنده قرآن - نسخه متنی

مولف: جعفر سبحانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

تفسير ديگرى از مثل كامن

ممكن است مثل كامن را به نحوى ديگر تفسير كرد، و آن هر مثلى كه با حرف تشبيه (مانند مثل - كاف تشبيه ) همراه نباشد ولى مفهوم آن تمثيل زيبا مى باشد كه يك انديشه دور از حس را در قالب تمثيل مجسم سازد و براى اين نوع از تمثيل نمونه هاى فراوانى از قرآن هست .

1. والبلد الطيب يخرج نباته باذن ربه والذى خبث لا يخرج الا نكدا كذلك نصرف الايات لقوم يشكرون .(33)

(سرزمين پاكيزه ، گياه آن به اذن پروردگار به خوبى مى رويد ولى زمين ناپاك گياهش جز اندك و بى فايده رشد نمى كند، آيات خود را براى گروهى شكرگزار اين چنين بيان مى كنيم ).

اين تمثيل زيبا هر چند فاقد كلمه مثل يا (كاف ) تشبيه است اما يك تمثيل گويا است كه مى تواند حال دو گروه مومن و كافر را بيان كند.

قرآن با اين تمثيل حال مومن و كافر را تشريح مى نمايد: مومن به خاطر پاكى روح و دورى از آلودگى هاى عقيدتى و اخلاقى بسان سرزمين پاكى است كه مواعظ در آن اثر گذارده و فضايل رشد مى كند، در حالى كه كافر به خاطر آلودگى هاى فكرى و رفتارى بسان سرزمين هاى شوره زارى است كه هر نوع تعليم و تربيت در او اثر چشمگيرى نمى گذارد.

2. ان الذين كذبوا باياتنا و استكبروا عنها لا تفتح لهم اءبواب السماء و لا يدخلون الجنة حتى يلج الجمل فى سم الخياط و كذلك نجزى المجرمين .(34)

(كسانى كه آيات ما را تكذيب مى كنند و از پذيرفتن آنها كبر مى ورزند درهاى آسمان بر ايشان گشوده نمى شود. و وارد بهشت نمى گردند مگر اينكه شتر وارد سوراخ سوزن شود آنچنان بزهكاران را كيفر مى دهيم ).

در زبان عرب براى ابراز امتناع از انجام يك شى ء چنين مى گويند:

لا اءفعل كذا حتى يشيب الغراب اءو يبيض القار.

(من اين كار را انجام نمى دهم تا لحظه اى ؟ كلاغ سفيد شود يا قير سفيد گردد.)

ولى قرآن در مقام بيان امتناع يك شى ء از مثل وارد در آيه بهره گرفته و آن اين كه شتر از سوراخ سوزن وارد شود. يعنى همين طورى كه دومى محال است اولى نيز حكم آن را دارد.

البته در قرآن اين نوع تمثيل هاى بديع و زيبا بدون علائم تشبيه حقايق برتر را در قالب امور حسى مى ريزد، فراوان است و ما به همين دو آيه اكتفا مى كنيم ، و شايد مقصود زركشى از تقسيم مثل به صريح و كامن همين باشد كه در اينجا يادآور شديم .

تفسير (ضرب المثل )

در محاورات مردم لفظ (ضرب المثل ) فراوان ديده مى شود، و قرآن نيز همين لفظ را با مثل در جاهاى متعدد

ذكر كرده است ، مثلا مى فرمايد:
و تلك الامثال نضربها للناس لعلهم يتفكرون .(35)

و نيز مى فرمايد:
(... ضرب الله مثلا...).(36)

و نيز مى فرمايد:

و لقد ضربنا للناس فى هذا القرآن من كل مثل لعلهم يتذكرون .(37)

اكنون سوال مى شود كه مقصود از كلمه (ضرب ) در اين آيات چيست ؟

پاسخ

(ضرب ) به صورت مفرد به آنجا كه با لفظ (مثل ) همراه نباشد معنى زدن است ، چنانكه مى فرمايد:

(...اءن اضرب بعصاك الحجر...).(38)

(اى موسى با عصا بر سنگ بزن ) ولى بايد ديد مقصود از همين كلمه آنگاه كه لفظ مثل همراه مى باشد چيست .

مفسران در اين مورد وجوهى را ذكر كرده اند كه برخى را متذكر مى شويم :

1. ضرب در اين موارد به معنى (تمثيل ) است ، چنانكه مى فرمايد:

و اضرب لهم مثلا اءصحاب القرية اءذ جاءها المرسلون .(39)

(براى آنان ساكنان قريه اى را مثل بزن آنگاه كه فرستادگان عيسى به آن نقطه آمده اند).

در حقيقت لفظ (و اضرب ) به معنى (مثل ) است يعنى (مثل لهم مثلا) و يا در آيه ديگر مى فرمايد: (...يضرب الله الحق و الباطل ...).(40) اءى يمثل الله الحق و الباطل .(41)

2. ضرب در اين موارد به معنى توصيف و بيان است ، به گواه اينكه مى فرمايد:

ضرب الله مثلا عبدا مملوكا لا يقدر على شى ء...(42)

(خدا مثل مى زند بنده زرخريد را كه هيچ كارى از او برنمى آيد).(43)

به عقديه صاحب اين قول (ضرب ) به معنى (وصف ) و (بين ) است يعنى خدا حال بنده اى را بيان مى كند كه قادر بر انجام كارى نيست ولى اين وجه قابل اعتماد نيست به گواه اينكه اگر فعل (ضرب ) را برداريم و به جاى آن فعل (وصف ) يا (بين ) را بگذاريم آيه انسجام خود را از دست مى دهد، مثلا چنين بگوييم : (وصف الله مثلا عبدا مملوكا). مگر اينكه (مثلا) نيز به معنى (وصفا) باشد، و تقدير آيه چنين مى شود: (وصف الله و صفا عبدا مملوكا).

در حالى كه اين تفسير در آيه ياد شده روا نيست ولى در موردى مى توان اين تفسير را صحيح دانست آنجا كه قرآن از مشركان نقل مى كند كه آنان پيامبر را (رجل مسحور) معرفى كردند و مى گفتند:

ان تتبعون الا رجلا مسحورا.(44)

شما از مرد افسوس شده پيروى مى كنيد).

قرآن در نقد اين پندار ناروا چنين مى فرمايد:

انظر كيف ضربوا لك الامثال فظلوا فلا يستطيعون سبيلا.(45)

(بنگر چگونه براى تو مثل ها زدند و گمراه شدند و در نتيجه نمى توانند راهى بيابند).

مسلما جمله (ضربوا لك الامثال ) به معنى (انظر كيف و صفوك )، و مراد از وصف همان جمله (رجلا مسحورا) است كه در آيه قبل گذشته است .

تو گويى خدا چنين مى فرمايد: بنگر اين بى خردان تو را چگونه انسان والايى كه از نظر حكمت و خرد در درجه بالايى قرار گرفته است به عنوان انسان مسحور توصيف مى كنند.
بنابراين آنچه در ترجمه رايج قرآن جمله (ضربوا لك الامثال ) به معنى ضرب المثل تفسير شده است ، تفسير دور از حقيقت است .

3. ضرب در اين موارد به معنى طى مسافت و قطع مسير است ، و اين لفظ كنايه از اين است كه اين تمثيل راه خود را در جامعه در پيش گرفته و سينه به سينه و شهر به شهر منتشر گردد. در اين صورت معنى ضرب المثل پيمودن مثل ، راههاى پر پيچ و خم در دل جامعه است تا در همه قلوب جا گيرد.

ابن قيم جوزيه (متوفاى 751) از كسانى است كه اين احتمال را برگزيده مى گويد:

خدا براى بندگانش مثل هايى زنده همچنانكه رسول اكرم صلى الله عليه و آله براى امت مثل ها زده ، حكيمان و دانشمندان نيز مثل هايى زده اند، اكنون بايد ديد مقصود از ضرب المثل چيست .

ضرب در اين جمله به معنى سير و گردش است چنان كه مى گويد:

(ضرب فى لارض ): اءى سار فيها.

در اين صورت معنى (ضرب المثل ) بيان يك حقيقت است كه در بلاد در حل سير و گردش باشد.

در ميان اين احتمالات ، احتمال سوم به واقع نزديك تر است هر چند ممكن است معنى ديگرى نيز داشته باشد.

/ 78