3- نهى از پذيرش ولايت كفّار و مشركان
پس از بررسى بخشى از آيات مربوط به برائت از كفار و مشركان، با دسته ديگرى از آيات قرآن روبرو مى شويم كه مسلمانان را از تولّى و پذيرش ولايت آنان برحذر مى دارند. در ميان آيات قرآن، دو موضوع «تولّى كفار» و «رباخوارى» شديدترين لحن را به خود اختصاص داده اندو در ميان اين دو موضوع، «تولّى كفار» بسى شديدتر و منفورتر است و اين واقعيت حكايت از قبح و زشتى آن دارد. به چند مورد از اين دسته آيات، اشاره مى كنيم:{
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لاَ تَتَّخِذُوا الْيَهُودَ وَالنَّصَارَى أَوْلِيَاءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْض وَمَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ...
}
.{
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لاَ تَتَّخِذُوا عَدُوِّي وَعَدُوَّكُمْ أَوْلِيَاءَ
}
.{
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لاَ تَتَّخِذُوا الَّذِينَ اتَّخَذُوا دِينَكُمْ هُزُواً وَلَعِباً مِنْ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَالْكُفَّارَ أَوْلِيَاءَ...
}
.{
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لاَ تَتَّخِذُوا آبَاءَكُمْ وَإِخْوَانَكُمْ أَوْلِيَاءَ إِنْ اسْتَحَبُّوا الْكُفْرَ عَلَى الاِْيمَانِ وَمَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَأُوْلَئِكَ هُمْ الظَّالِمُونَ
}
.آيات فوق تنها نمونه اى از آيات قرآن در زمينه «نهى از تولّى كفار» است. هرچند بحث تفصيلى و تفسيرى درباره هريك از آيات فوق مفيد است، اما براى جلوگيرى از اطاله سخن تنها به ذكر چند نكته بسنده مى كنيم:1ـ «نهى از پذيرش ولايت» اختصاص به كفار ندارد، بلكه يهوديان و مسيحيان را نيز، كه سابقه توطئه و دشمنى با مسلمانان دارند و نيز كسانى كه دشمن خدا و مسلمانانند و كسانى كه از اهل كتاب دين خدا را به مسخره و بازى مى گيرند، شامل مى شود.2ـ «ولايت» در اغلب آياتِ «نهى از تولّى كفار» به معناى دوستى است و با توجه به نكاتى كه در توضيح معناى ولايت و ارتباط تنگاتنگى كه بين معانى آنها وجود دارد، ارائه گرديد; مى توان نتيجه گرفت كه «پذيرش سرپرستى و سلطه آنان» به طريق اولى ممنوع است.3ـ تولّى كفار سبب مى شود كه مسلمانان نيز در زمره آنان درآيند و اين نكته در ذيل آيه اخير كه با تأكيدهاى متعددى همراه است و مطلب به صورت جمله اسميه ذكر شده (ومن يتولّهم منكم) و حاوى ضمير فصل «هُم» مى باشد، روشنتر و هشداردهنده است.4ـ اهميت اين نهى به قدرى است كه حتى رابطه نسبى هم نمى تواند مجوّزى براى ايجاد رابطه دوستى با كسانى باشد كه كفر را بر ايمان ترجيح مى دهند.اين قسمت را با سخنى از علامه طباطبايى در خصوص «علت برخورد شديد قرآن» در ميان همه معاصى، با «تولّى كفار و رباخوارى» به پايان مى بريم:«آن گناهان در تأثير سوء خود، از فرد يا افراد تجاوز نكرده و جز به بعضى از ابعاد نفوس انسانى سرايت نمى كند، درحالى كه ربا و تولّى دشمنان دين، از جهت آثار سوء به حدّى است كه بنيان دين را منهدم و اثر آن را محو مى كند و نظام حيات انسانى آنها را فاسد كرده و فطرت انسانى را مى پوشاند و آن را به فراموشى مى سپارد.درحقيقت تاريخ، كتاب خدا را درخصوص اهميت اين دو گناه تأييد مى كند، به طورى كه سازش با دشمنان دين و تولّى و تمايل به آنان، امتهاى اسلامى را در معرض هلاكت قرار داده; به گونه اى كه ديگر مالك مال و جان و آبروى خود نيستند و حق مرگ و زندگى هم ندارند، به آنان نه اجازه مردن داده مى شود و نه اجازه حيات، چنانكه از دين خود جداشده و همه فضايل از ميان ايشان رخت بربسته است.»